۱۳۸۲ فروردین ۳۱, یکشنبه

كاريكلماتور

ــ هميشه می گفت تو در قلب من جا داری، وقتی او را با ديگری ديدم فهميدم در کنارش بودن بهتر از در قلبش بودن است!
ــ عشق و آفتاب مانند هم هستند هر دو غروب می کنند، ولی غروب آفتاب زيبا و غروب عشق غم انگيز است.
ــ عشق های امروزی مثل چراغهای نئون می مانند، رنگارنگ و زيبا ولی کم نور!
ــ باغبان برای اينکه بهار را در گلخانه حس کند گل هميشه بهار در آنجا کاشت.
ــ برای اينکه دروغش از نگاهش خوانده نشود با نگاه به زير حرف می زد!
ــ ابر غمگين باران و ابر خشمگين تگرگ فرو می ريزد!
ــ تلخی حرفش را با لبخندی شيرين جبران می کرد.
ــ هر وقت تنها می شد به ميهمانی خيالش می رفت .
ــ در قلب انسان سنگدل بايد عشق را حک کرد!
ــ با گرمی نگاهش يخ لبخندم را ذوب کرد.
ــ گلهای باغ با آواز باد بهاری می رقصند.
شيندخت

هیچ نظری موجود نیست: