۱۳۸۱ آبان ۸, چهارشنبه

شهروند و حقوق شهروندي !
طرحي مصور از نيك آهنگ كوثر

اصولا” به ساكنان شهرها ، شهرنشين گفته مي شود . اگر شهر نشين صاحب حقوقي باشد و در ضمن وظايفي نيز بر عهده اش باشد و لزومي نيز به مشاركت در امور مختلف داشته باشد و ... به او شهروند مي گويند .
شهروند داراي حقوقي است كه در همه شهرهاي ما حتما” رعايت مي شود ! از جمله حق تنفس هواي پاك . اصولا” خودروهاي توليدي و وارادتي همه كاملا” استاندار بوده ( استاندارد عهده دقيانوس ) و به هيچ وجه منو اكسيد كربن واكسيدهاي سمي نيتروژن و غيره را بالا نبرده و در تهران به هيچ وجه باعث كشته شدن بيش از هشت هزار نفر نمي شوند . اين خودروهاي نازنين اصلا” فرسوده نبوده و تازه انواع فرسوده گاهي از انواع جديتر آلودگي كمتري وارد هوا مي كنند ! استاندار مطلوب سازمان محيط زيست است كه به گمان ما 20 سال پيش استاندار مطلوبي بوده است ! ادامه دارد .....
گفتگو با نيكان كاريكاتوريست
ژيلا بني يعقوب(بخش چهارم)

همين سرباز وقتي كاغذي را كه تعيين ميكرد كوثر بايد به كدام بند برود از دست همكارش گرفت، رنگ از رخسارش پريد و گفت:"بند 209". كوثر چيز زيادي درباره بند 209 نميدانست، اما يكهو ترسيد:
ـ"انتظار داشتم وقتي وارد بند ميشوم از چند طرف به سرم بريزند و ضربه اي نثارم كنند. اما اين طور نشد. فقط چشمم را بستند و گفتند: لطفا از اين طرف تشريف بياوريد. بعد وسايل شخصي ام را تحويل دادند. روي دستم چهار تا پتو گذاشتند، يك كاسه استيل، يك قاشق، يك سبد و يك سفره كوچك".
پس از عبور از ميان يك راهروي باريك وقتي صداي بسته شدن در آهني را پشت سرش شنيد، وحشت كرد. پرسيدم:"خيلي ترسيده بودي؟"
ـ"بله، ترسيده بودم، خيلي هم. برايم مهم نيست كه ديگران با شنيدن حرفهايم بگويند من آدم ترسويي هستم. از اين ترس اصلا خجالت نميكشم. همه چيز مبهم و نامعلوم بود، از جمله سرنوشت و آينده ام... چرا نبايد ميترسيدم، چرا؟" ادامه ......
گل آقا تعطيل شد
امير نامدار

گردانندگان هفته نامه "گل آقا"، نخستين هفته نامه طنز انتقادی پس از شکل گيری نظام جمهوری اسلامی در ايران، روز يکشنبه 27 اکتبر اعلام کردند از هفته آينده انتشار اين نشريه را متوقف می کنند. در اطلاعيه ای که روابط عمومی موسسه گل آقا منتشر کرده، دليل توقف انتشار هفته نامه مذکور، تصميم شخصی کيومرث صابری، صاحب امتياز و مدير مسوول آن اعلام شده است.نخستين شماره هفته نامه گل آقا به صاحب امتيازی کيومرث صابری در آبان ‌ماه‌ 1369 منتشر شد و انتشار آن تا 564 شماره ادامه يافت.موسسه گل آقا غير از هفته نامه گل آقا، نشريات سالنامه، ماه نامه و هفته نامه کودکان گل آقا را نيز منتشر می کند که طبق اطلاعيه روابط عمومی اين موسسه، انتشار آنها همچنان ادامه خواهد يافت.
برخی ناظران، مشکلات اقتصادی را دليل احتمالی توقف انتشار هفته نامه گل آقا عنوان می کنند.
آقای صابری پيش از آغاز انتشار اين هفته نامه طنز، برای مدت شش سال يک ستون طنز انتقادی را تحت عنوان "دوکلمه حرف حساب" و با امضای "گل آقا" در روزنامه اطلاعات منتشر می کرد که به عقيده برخی ناظران، از پرخواننده ترين مطالب روزنامه مذکور محسوب می شد.
هفته نامه گل آقای در دوره نخست رياست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، دوره ای که پس از پايان جنگ هشت ساله ايران و عراق برخی آزادی های اقتصادی و اجتماعی طی آن به مردم داده شده بود انتشار خود را آغاز کرد و با استفاده از فضايی که ايجاد شده بود و طرح انتقاد از مديران دولتی، خيلی سريع به يکی از پرفروشترين نشريات ايران تبديل شد.
بخش اعظم محتويات هفته نامه گل آقا، کاريکاتورهايی بود که در آنها مقام های جمهوری اسلامی به خاطر بيانات يا رفتارشان مورد استهزا کاريکاتوريست ها يا نويسندگان نشريه قرار می گرفتند.اين شيوه طنز انتقادی، از سال های نخست پس از انقلاب اسلامی تا زمان انتشار گل آقا در ايران سابقه نداشت و در نتيجه به سرعت توجه مخاطبان را به خود جلب کرد.
البته گل آقا هيچگاه در دوران انتشارش، به طور مستقيم روحانيون را در کاريکاتورهای خود به تصوير نکشيد و پرداختن به روحانيون همواره به صورت يک خط قرمز برای گل آقا باقی ماند.
پس از پيروزی محمد خاتمی در انتخابات رياست جمهوری در سال 1376 و قدرت گرفتن اصلاح طلبان در ايران، تا حدودی فضا برای فعاليت های مطبوعاتی گشوده شد و روزنامه ها و نشريات انتقادی زيادی پا به صحنه سياسی ايران گذاشتند.انتشار اين روزنامه ها و نشريات که از زبان انتقادی نسبتا صريحی نيز برخوردار بودند، تا حدودی عرصه را بر هفته نامه ای مانند گل آقا که صرفا با زبانی کنايه آميز به طرح مشکلات جامعه می پرداخت تنگ کرد.ناظران می گويند همين امر به کاهش نسبی توجه مخاطبان به نشرياتی مانند گل آقا و بروز مشکلات اقتصادی برای گردانندگان آن شد.به عقيده همين ناظران حتی تعطيلی ناگهانی تعداد زيادی از نشريات سياسی توسط قوه قضائيه نيز اوضاع را به شرايط قبل بازنگرداند. يعنی بجای اينکه باعث روی بردن مخاطبان به نشريات انتقادی دوران قبل شود، عمدتا باعث رويگردانی نسبی مخاطبان از مطبوعات و نشريات باقی مانده شد. ممکن است تعطيلی هفته نامه گل آقا که زمانی به عنوان يکی از محبوبترين نشريات ايران محسوب می شد، زنگ خطر را برای ساير نشريات به صدا درآورده باشد.

كاريكاتور روزانه

ــ عدالت من ( طرحي از هادي حيدري - پايگاه خبري گويا )

۱۳۸۱ آبان ۷, سه‌شنبه

گفتگو با نيكان كاريكاتوريست
ژيلا بني يعقوب(بخش سوم)

در دوران تازه مطبوعات كه با تولد روزنامه هايي آغاز شد كه بعدها نام "دوم خردادي" به خود گرفتند، او مدام در حركت بود: حركت از يك تحريريه به تحريريه اي ديگر.
هر روز هنوز آفتاب نزده بود كه به "آفتاب" ميرسيد: در "آفتاب امروز" هر صبح وقتي وارد تحريريه ميشدم، او را پشت ميزش در آتليه ميديدم كه با عجله روي كاغذ خط ميكشيد، خط هايي كه خيلي زود شبيه كسي يا چيزي ميشد.
ــ "نيك آهنگ! خيلي سحرخيز شده اي ... ساعت چند از خانه راه افتاده اي كه صبح به اين زودي اينجايي ؟ چيذر كجا؟ هفت تير كجا؟".
سالهاست كه در منطقه چيذر زندگي ميكند، چرا كه معتقد است خانه در آنجا ارزان تر است.
يك اتفاق به شهرتش افزود: زماني كه قاضي مرتضوي او را روانه زندان كرد، آوازه اش در ايران و جهان پيچيد.
تعداد زيادي از روزنامه ها عكسي را در صفحه اول خود چاپ كردند كه نيك آهنگ را در اتومبيلي كه او را به زندان ميبرد، نشان ميداد. او در همه عكس ها ميخنديد. به چه چيز ميخنديد؟
ــ پرسيدم:"آن لبخندها واقعي بود؟ يا وانمود ميكردي؟"
ـ"همان عكسي را ميگويي كه دو سرباز دوطرفم نشسته اند؟"
ــ "و هم آن يكي عكسي كه روي نيمكت دادگاه نشسته بودي؟"
ـ"وقتي مرا با تاكسي به طرف زندان ميبردند، دوستم، بهروز مهري، سرش را داخل ماشين كرد تا از من عكس بگيرد. تا او را ديدم ناخودآگاه خنده ام گرفت."
ــ "پس واقعا خنده ات گرفته بود؟ يعني هيچ تعمدي در خنديدن نداشتي؟"
ـ"خب، راستش را بخواهي، چرا!... در يك لحظه به اين موضوع فكر كردم اگر قيافه ام در اين عكس ها غمگين باشد، ميتواند باعث خوشحالي كساني بشود كه از كاريكاتورهاي من ناراحت شده اند... به هرحال ديدن قيافه رفيقم در آن لحظات در آن لبخند بي تأثير نبود".
گرچه نيك آهنگ در آن تصاوير ميخنديد اما چشمانش مضطرب و نگران بود. او اكنون اين نگراني را كتمان نميكند:
ـ"لحظه اي كه با حكم بازداشت موقت مرا روانه زندان ميكردند، بيش از همه نگران همسرم، نيلوفر، و فرزند چندماهه ام بودم. با خودم ميگفتم نكند همسرم از همه چيز بي خبر بماند. يادداشتي براي همسرم نوشتم و از او خواستم قرص هاي مربوط به ميگرن و ناراحتي قلبي ام را بفرستد. گرچه قرص ها برايم اهميت داشت اما با آن يادداشت ميخواستم همسرم را از وضع خود باخبر كنم."
ــ "يادداشت را چطور فرستادي؟"
ـ"يادداشت را نوشتم و آقاي مرتضوي آن را امضا كرد. اين تنها كاري بود كه حاضر شد برايم انجام دهد. نامه را به اميرعباس نخعي خبرنگار روزنامه آزاد كه آن روز در دادگاه حضور داشت، دادم تا براي همسرم ببرد".
نخعي همان روز، نامه را به دست همسرش رساند. پدر نيلوفر كه طبيب است، هرجور بود همان شب قرص ها را به زندان رساند. وقتي زندانبان در سلول كوچكش را باز كرد و قرص ها را به دستش داد، نفس راحتي كشيد:"خيالم راحت شد كه نيلوفر از من بي خبر نيست". هنوز نيم ساعت نگذشته بود كه دوباره نگراني تمام وجودش را فراگرفت "تازه به اين فكر افتادم كه من ميدانم چه جاي امني هستم اما آنها كه نميدانند. نگراني و اضطراب آنها را كه تصور كردم، خيلي ناراحت شدم". در زندان بود اما دلش در فضاي شهر گردش ميكرد. و بيشتر از همه در تحريريه روزنامه هايي كه در آن كار ميكرد. بي اختيار به ياد كاظم شكري عضو شوراي سردبيري صبح امروز افتاد. چرا شكري؟
شكري با قرار بازداشت موقت راهي زندان شد و نزديك يك ماه در زندان ماند. ترس برش داشت. "نكند مرا هم همان قدر نگه دارند، شايد هم خيلي بيشتر، كسي چه ميداند... به زمان انتخابات ششم هنوز يك ماهي مانده بود. با خودم گفتم تا آن موقع كه حتما اينجا ميهمان هستم" فكر كردن به اين چيزها دلهره اش را بيشتر كرد. شامش را كه خورد براي فرار از هجوم دوباره اضطرابها سعي كرد با زندانيهاي ديگر آشنا شود.
ـ "آدم هاي جالبي بودند. همه به هم كمك ميكردند. روحيه غالب در آنجا "روحيه دادن به همديگر" بود. هر كس سعي ميكرد كاري انجام دهد. از تميز كردن زمين تا ظرف شستن... همه اين كارها به خاطر "زندگي" بود. ميخواستند "حس زنده بودن" را فراموش نكنند. زندگي در زندان هم چيز قشنگي بود. چيزي كه هرگز فكرش را هم نميكردم."
ــ "زندانبان ها چطور بودند؟"
ـ"آخرشب مي آمدند، آمار زنداني ها را ميگرفتند و ميرفتند".
ــ "رفتارشان چه طور بود؟"
ـ"خيلي مودب و محترمانه".
ــ "تو را شناختند؟".
ـ"فكر ميكنم شناختند اما به روي خودشان نياوردند... آنجا كسي به كسي نزديك نميشود مگر با يك هدف خاص و براي گرفتن اطلاعات. زنداني و زندانبان به هم اعتماد ندارند".
... نيك آهنگ هنوز رفتار درجه دار و سرباز نيروي انتظامي را كه از دادگاه تا اوين او را همراهي ميكردند، از ياد نبرده است.
ـ"تمام طول راه مرا دلداري دادند... جالب تر از برخورد آنها، رفتار پر از احترام كادر اداري دادگاه بود. قبل از اينكه مرا به زندان بفرستند، برايم ناهار و چاي آوردند و به راحتي اجازه دادند نمازم را بخوانم".
ــ "لحظه ورود به زندان چه حسي داشتي؟"
ـ"اولين حسم اين بود كه سربازاني كه آنجا خدمت ميكنند، چقدر آدمهاي باحالي هستند. وقتي اسمم را در دفتر نوشتم و اثر انگشتم را جلوي آن زدم. يك سرباز پرسيد جرمت چيست؟ وقتي گفتم مطبوعاتي ام، گفت همان نيستي كه قم را به هم ريخته."... طلبه هاي قم در اعتراض به يك كاريكاتور نيك آهنگ كه در روزنامه آزاد به چاپ رسيده بود، چند روزي در مسجد اعظم قم به تحصن نشستند. قاضي مرتضوي كوثر را به خاطر همين كاريكاتور روانه زندان كرد.
كوثر با تعجب نگاهي به آن سرباز كرده و گفته بود:"باور كن مسبب شلوغي قم من نيستم. آنها دچار سوءتفاهم شده اند...". آن سرباز نگذاشته بود حرفهاي او تمام شود:"من كاري به اين كارها ندارم. تا اينجا نشسته اي و تو را داخل بند نبرده اند يك كاريكاتور از من بكش ... دمت گرم". با همه دلهره اي كه داشت، كاريكاتور را كشيد. او معتقد است سرباز با اين كار قصد داشته به او روحيه بدهد.وقتي كاريكاتور را از دست كوثر گرفت، لبخندي از سر رضايت بر لبانش نقش بست و با ساده دلي و تبسم به يادماندني اش گفت:"تاريخ بزن كه چه روزي است و كجا هستيم". ادامه دارد ....

۱۳۸۱ آبان ۶, دوشنبه

نونوي منتقد ماركوس درگذشت

« سويرينو نونوي مارسلو » Severino Nonoy Marcelo پس از 62 سال فعاليت در زمينه كاريكاتور در مورخ 22 اكتبر 2002 درگذشت .
«نونوي» متولد 22 ژانويه سال 1942 كشور فيليپين است . نونوي با كميك استريپهاي به ياد ماندني خود كه با مضامين اجتماعي بود ، هميشه در ياد و خاطره مردم فيليپين مانده ، كارتون هاي كه با نقدي بر جامعه امروز لبخند تلخي بر روي لبها نشانده است . عليرغم تمامي تهديها او هيچگاه دست از طرحهاي سياسي خود نكشيد و هميشه بعنوان يك منتقد سياسي در كشور مشهور بود . از شخصيت هاي معروف استريپ «نونوي» مي توان به Aling Otik, Tisoy, Blidit و ... نام برد .
شخصيت معروف او موشي بود به نام Ikabod كه هميشه در مجله Time وجود داشت .
اين هم نمايشگاهي از سالهاي فعاليت او در سالهاي 1999 * 2000 * 2001 * 2002 و اين هم يك تصوير جالب از نونوي
نقش خر در تاريخ سياسي دموكراتها !
نيك آهنگ كوثر(قسمت اول)

حتما” در بعضي از نشريات و يا برنامه هاي تلويزيوني با نشان حزب دمكرات آمريكا ، « الاغ ! » آشنا شده ايد و حتما” هم مي دانيد كه نشان حزب رقيب ، فيل است .
در اويل قرن نوزدهم ، يكي از رؤساي جمهوري آمريكا به نام «جكسون» مي خواست دوباره در انتخابات شركت كند ، رقبا براي مسخره كردن او ، وي را به خاطر سياستهاي عوام پسندانه اش «جك اس» ( الاغ ) ناميدند تا اينكه توماس ناست ، كاريكاتوريست معروف آمريكايي ، در انتقاد از دموكراتهاي ايالتهاي شمالي آمريكا كه حمله سياسي وسيعي عليه وزير جنگ سابق آمريكا آغاز كرده بودند ، از نماد الاغ بهره گرفت .
در اين تصوير الاغ دارد به شير مرده ، كه همان وزير جنگ بدون زور است ، لگد مي پراند . از اينجا بود كه تدريجا” مردم آمريكا ، حزب دمكرات را با اين نشان شناختند .
از سوي ديگر ، فيل نماد جمهوري خواهان شد . در روم باستان فيل نشانه قدرت بود . جمهوري خواهان ، قدرتمندان عرصه اقتصاد و سياست آمريكا در يكي از تبليغات سياسي اواسط قرن نوزدهم ، از يك طرح فيل براي نمايش قدرت خود استفاده كرده بودند .
توماس ناست در سالهاي بعد ، فيل را بدل به نماد اصلي اين گروه كرد . يكي از طرح هاي معروف او در اين ارتباط « ژنرال گرانت » رئيس جمهور آمريكا را نشان مي دهد كه مي خواهد براي بار سوم رئيس جمهور شود . گرچه خود ناست از دوستان نزديك ‹ گرانت › بود ولي نتوانست از او انتقاد نكند .
در طي صد و سي سال گذشته ، احزاب رقيب در آمريكا از طرح هاي توماس ناست به دفعات بهره گرفته اند . دموكراتها هنوز همان طرح اوليه الاغ ناست را كه دارد لگد مي پراند براي خود حفظ كرده اند .
توماس ناست بدون ترديد تاثير گذارترين كاريكاتوريست غير اروپايي است ، او كسي بود كه با طرح هاي خود مي توانست كسي را به كاخ سفيد برساند يا از آن دور كند . اين قدرت ويژه ، شايد ناشي از شناخت عميق او از جامعه آن روزگار آمريكا بوده باشد .
اين هنرمند آلماني الاصل موفق شد براي هر پديده مهمي در آمريكا ، نمادي كاريكاتوري و البته به ياد ماندني خلق كند .شايد جالب ترين نماد غير سياسي او « بابانوئل » باشد . بابانوئل امروزي كه با اين ريخت و قيافه مي بينيم ، بر اساس كارهاي توماس شكل گرفته است . ادامه دارد .....
گفتگو با نيكان كاريكاتوريست
ژيلا بني يعقوب(بخش دوم)

نيك آهنگ در تهران به دنيا آمده سال 1348 و وقتي چهار سال بيشتر نداشت همراه پدر و مادرش به آمريكا رفت. پدر ميخواست در رشته خاك شناسي دكترا بگيرد. نيك آهنگ كلاس اول و دوم دبستان را در آمريكا درس خواند و تازه قرار بود به كلاس سوم برود كه درس پدر تمام شد و به ايران بازگشتند. حالا ديگر تقريبا فارسي را فراموش كرده بود و پدر ناچار شد برايش معلم خصوصي استخدام كند. بالاخره هرجور بود كلاس اول را پشت سر گذاشت، البته با معدل 13 (شاگرد تنبلي بود؟). اين پايه ضعيف درسي هيچ وقت او را رها نكرد و باعث شد در تمام دوران راهنمايي و دبيرستان با نمرات خيلي پايين كلاس ها را پشت سر بگذارد و اين موضوعي نبود كه پدر دانشمندش به راحتي از كنار آن بگذرد. آيا همين موضوع باعث اختلافات ديرينه پدر و پسر شده است.
سال 58 يك بار ديگر مجبور شد با پدر و مادرش از تهران كوچ كند. اين بار به شهر كوچك "نورآباد ممسني". پدر ميخواست طرح تحقيقاتي خود را آنجا پياده كند، طرح مهمي كه "پخش سيلاب" نام داشت و بعدها به نام "آبخانداري" معروف شد. چند سالي ساكن نورآباد و بعد ساكن شيراز شدند. او كه خاطرات خوبي از شيراز ندارد، با ناراحتي زياد از سالهاي زندگي اش در استان فارس سخن ميگويد:
ـ"با اينكه دانش آموز خوبي نبودم اما خيلي خوب ميدانستم كه براي فرار از شيراز بايد درس بخوانم تا در كنكور قبول شوم و به تهران بيايم".
او در سال 66 رتبه خوبي در كنكور سراسري دانشگاه ها به دست آورد و به عنوان دانشجوي زمين شناسي وارد دانشگاه تهران شد:
ـ"خيلي زود ياد گرفتم دانشجو كسي است كه درس نميخواند. در دانشگاه آدم بيشتر از نظر اجتماعي رشد ميكند تا از نظر علمي".
مادرش "نقاش" است و شايد مادر هنرمندش در كاريكاتوريست شدنش بي تأثير نبوده باشد. البته خودش با قاطعيت زياد عقيده مرا رد ميكند.كاريكاتور كشيدن را از سالهاي دبيرستان شروع كرد. به گفته خودش هروقت ميخواست از پدرش باج بگيرد و يا دق دلي اش را خالي كند، كاريكاتورش را ميكشيد.در سال سوم دانشگاه كاريكاتور را جدي تر گرفت. نخستين نشريه اي كه كاريكاتورهايش را چاپ كرد، "گل آقا" بود. اين همكاري سالهاي سال تداوم يافت. همان روزها و در همان نشريه بود كه با "ابراهيم نبوي" ـ طنزنويسي كه بعدها خيلي مشهور شد و به خاطر نوشته هايش چندبار به زندان افتاد ـ آشنا شد و تأثير زيادي از او گرفت.خودش درباره اين آشنايي ميگويد:
ـ"ابراهيم نبوي خيلي به من كمك كرد. خيلي ! با اينكه كاريكاتوريست نبود تأثير زيادي روي كاريكاتورهايم گذاشت. كمكي كه او به من كرد، هيچ كس نكرد. به همين خاطر حق مرشدي بر گردنم دارد".
طرح هاي زيادي از نيك آهنگ در گل آقا به چاپ رسيد اما هيچ كدام از آن طرح ها شهرت زيادي به او نبخشيد. دوران شهرتش از روزنامه همشهري شروع شد. در واپسين روزهاي پيش از دوم خرداد با كاريكاتورهايي كه در همشهري به چاپ رساند، خود را به عنوان يك كاريكاتوريست شجاع و جسور به جامعه معرفي كرد. منحني شهرتش وقتي به اوج خود رسيد كه روزانه چندين طرح از او در چندين روزنامه به چاپ ميرسيد. "فتح"، "عصر آزادگان"، "اخبار اقتصاد"، "آفتاب امروز" و "آزاد". ادامه دارد .....

روايتي از تنهايي انسان معاصر

نمايشگاهي از آثار تصويرسازي و كاريكاتور اردشير رستمي چهارشنبه هشتم آبان ماه در نگارخانه اثر افتتاح خواهد شد .
اين نمايشگاه شامل 30تابلو است كه 20عدد از آنها به بررسي تنهايي انسان در جهان معاصر مي پردازد و 10 اثر ديگر استبداد و ريشه هاي آن را مورد بررسي قرار مي دهند .
خود اردشير رستمي مي گويد : 20 اثر ابتدايي نگاهي به تنهايي انسان از ديدگاه يك زن است . زني كه براي فرار از تنهايي خود به سنگ پناه مي برد و با آنها ارتباط برقرار مي كند و در پايان خود تبديل به سنگ يا سنگواره مي شود . رستمي ده اثر ديگرش را به نوعي بازخواني سنتها و فرهنگ ايراني دانست . وي آثار موجود در نمايشگاه حاضر را متعلق به دوره جديدي از فعاليتهاي هنري خود دانست و گفت : « آثار موجود از حالت طرح هاي قديمي خارج شده و بيشتر به سمت نقاشي سورئال پيش رفته است .
علاقه مندان جهت بازديد از اين نمايشگاه مي توانند به خيابان دركه ، خيابان احمدپور ، شماره 7 مراجعه يا با شماره 2407772 تماس حاصل نمايند

۱۳۸۱ آبان ۵, یکشنبه

گفتگو با نيكان كاريكاتوريست
ژيلا بني يعقوب(بخش نخست)

با "نيك آهنگ كوثر" در هفته نامه مهر مصاحبه كردم، در "تراسي" كه با يك حصير بزرگ پوشانده شده بود.
نيك آهنگ را از سالها پيش ميشناسم. از همان سالي كه در روزنامه همشهري باهم همكار شديم ( سال 71 ) آن وقت ها نوع لباس پوشيدنش ـ بويژه آن باراني عجيب و بلندش ـ خيلي متفاوت با ديگران بود. بعضي ها ميگفتند "ادا و اطوارهاي روشنفكرانه اش را ببين!"
هر وقت وارد تحريريه ميشد، "كاظم شكري" با لحن نيشداري ميگفت:"لباسهايش را ببين، فكر ميكند هنوز در آمريكاست" از اين حرف شكري اين طور ميفهميدم كه نيك آهنگ بايد تا همين چند سال پيش در آمريكا بوده باشد ]بعدها متوجه شدم كه اشتباه فهميده ام[ به هرحال نيك آهنگ كه دوستان نزديكش او را "نيكان" مينامند، آن جوري لباس ميپوشيد كه در آن راحت باشد و به قضاوت ديگران خيلي اهميت نميداد.
او كه دوست دارد همه را بخنداند، هميشه در آمد وشد است و كمتر يك جا قرار ميگيرد.
او كه بيشتر اوقات پر از شادي و شعف است پسر يك پژوهشگر بلندپايه است كه اكنون در وزارت جهاد كشاورزي كار ميكند.
دكتر آهنگ كوثر پدر نيك آهنگ كه در حوزه زمين شناسان شهرت زيادي دارد، علاوه بر دريافت نشان "لياقت در پژوهش" از دست رئيس جمهوري وقت، تاكنون چند جايزه علمي جهاني را نيز به دست آورده است.
نيك آهنگ از روحيه علمي پدرش چيز زيادي به ارث نبرده است و به قول خودش از سر لجبازي با پدر دانشمندش تحصيل در دوره كارشناسي ارشد زمين شناسي را در آخرين مراحل رها كرده است.
ــ "لجبازي با پدرت؟ آخر چرا؟ "
ـ"پدرم دلش ميخواست من درسم را ادامه بدهم تا نام كوثر به عنوان يك خانواده علمي جاودانه شود. خودش چند جايزه علمي بين المللي گرفته، حالا دلش ميخواهد پسرش هم همين طور باشد".
ــ "خب اين چه اشكالي دارد نيك آهنگ؟"
ـ"من دلم نميخواهد كسي به من خط بدهد."
نيك آهنگِ شوخ طبع وقتي درباره خواسته پدرش صحبت ميكرد، عصبي به نظر ميرسيد؛ عصبي و ناراحت.
من هنوز هم نميتوانم خوب اين موضوع را درك كنم كه چرا نيك آهنگ بايد تا اين حد از خواسته پدرش عصباني باشد. در حالي كه صدايش از عصبانيت ميلرزيد، گفت:
ـ"پدرم هميشه دلش ميخواهد من راه او را ادامه بدهم. از كيمياگراني كه انتظار دارند فرزندانشان هم كيمياگر بشوند، خوشم نمي آيد."
لحظه اي از جلد عصباني اش بيرون آمد، مثل هميشه خنديد و گفت:"البته گرگ زاده عاقبت گرگ شود اما ديگر نه تا اين حد".
نيكان نه فقط به ديگران تكه مي اندازد كه گاه به خودش هم نيش ميزند. او به "شوخي كردن" عادت دارد و در ميان جدي ترين بحث ها هم بذله گويي ميكند و سر به سر اين و آن ميگذارد. گرچه باهمه شوخي ميكند اما با شوخي هايش هيچ كس را تحقير نميكند. شايد به همين خاطر هم كمتر كسي از شوخي هايش رنجيده ميشود.
نيك آهنگ زمين شناسي خوانده است اما هيچ چيز به اندازه شنيدن نام "زمين شناسي" آزارش نميدهد.
ــ "من نميفهمم تو چرا اين قدر از زمين شناسي بدت مي آيد؟"
ـ"زمين شناسي براي من مثل يك زن مطلقه ميماند كه يك زماني خيلي دوستش داشتم اما از زماني كه با كاريكاتور ازدواج كردم از زمين شناسي متنفر شدم. من كاريكاتور را عاشقانه دوست دارم، وقتي دزدكي با كاريكاتور دوست شدم بايد هرجور شده از شر"زمين شناسي" راحت ميشدم تا با اين يكي ازدواج كنم."
ــ "ديگر هرگز نميخواهي در عرصه زمين شناسي فعاليت كني؟"
ـ"آخرين جايي كه ممكن است از سر مجبوري به سراغش بروم همين زمين شناسي است. يعني اگر هيچ چاره ديگري نداشته باشم ممكن است از سر مجبوري به سراغ زني بروم كه آن را سه طلاقه كرده ام."

آخرين بازمانده ( قسمت سوم )
نيك اهنگ كوثر

هيرشفيلد را ده ها نويسنده و منتقد هنري تجليل كزده اند . كارهاي او هم به وسيله ده ها نويسنده و منتقد هنري نقد شده است . او جزو معدود هنرمنداني است كه در طول دوره حيات تا اين حد نقد و تجليل شده است !
وقتي سال گذشته اعلام شد كه تئاتر ‹‹ مارتين بك ›› در خيابان چهل و پنجم نيويورك از روز صدمين تولد هيرشفيلد به تائتر ‹‹ ال هيرشفيلد ›› موسوم مي شود ،‌هنر دوستان زيادي از جمله خود هيرشفيلد پير متحير شدند ! نام گذاري جديد اين تماشاخانه از روز 21 ژوئن سال 2003 بزرگترين نقطه عطف دو رشته تئاتر و كاريكاتور در تاريخ معاصر خواهد بود .
در سال 1926 ، هير شفيلد نخستين كاريكاتورهايش را در مورد بازيگران تئاتر و نمايش هاي مختلف كشيد و به چاپ رساند . وقتي كاريكاتوري از ‹‹ ساشاگوتيري ›› در روزنامه هر الدتريبون شهر نيويورك چاپ شد ،‌همه دريافتند كه با غولي جديد روبرو هستند . دوسال بعد كارهاي او در پنج نشريه نيويورك چاپ مي شد از جمله در نيويورك تايمز كه اين همكاري تا امروز يعني به مدت هفتادو چهار سال ادامه يافته است .
در سال 1966 ‹‹ سوزان دريفوس ›› فيلمي مستند از زندگي هيرشفيلد ساخت با تهيه كنندگي انيل سلزنيك نوه صاحب استوديويي كه هيرشفيلد مدير هنري اش بود .
بسياري معتقدند اين فيلم به نحوي بزرگداشت هنرمندي بود كه منت زيادي بر سر ‹‹ برادوي ›› تئاتر نيويورك داشته است .
كمتر كسي مي دانست كه هير شفيلد در ابتدا مجسمه ساز بوده است . شيوه طراحي هيرشفيلد ، تگر چه بسيار ساده بنظر مي رسد ولي برگرفته از تجربيات او در خلق آثار سه بعدي است . او تصوير ساز و نقاش هم بوده ولي تنها به خاطر كاريكاتورهايش بود كه توانسته نظر يكي از جماعت تبليغاتچي برادوي را جلب كند . هيرشفيلد سالها در اروپا كسب تجربه مي كرد تا اينكه زندگي مشترك با هنرپيشه معروف اروپا دالي هاس ، آغاز شد . نكته جذاب اين زندگي شيرين آنجا است كه دالي هاس تدريجا” به عنوان يك هنرمند ، از ديده ها محو مي شد ولي تا آنجا كه توانست به شوهرش خدمت كرد تا هيرشفيلد بتواند هنرمندي بالا مرتبه در سطح جهان بشود . ثمره اصلي اين زندگي دخترشان نينا بود . هيرشفيلد از زمان تولد نينا ، در گوشه هاي مختلف كارهايش اسم دخترش را مي نوشت .
دوران درخشان « رنسانس » كاريكاتور چهره ، يعني سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم تا 1981 ، تا حد زيادي مديون تحول كارهاي هيرشفيلد بعد از تولد دخترش نينا است ! سبك پخته كارهاي هيرشفيلد در اين دوران ، يكي از دلايل اصلي پيشرفت هنر كاريكاتور چهره است . سادگي در عين پختگي و بيان روانشناسانه حس چهره ها بيانگر تاثيرپذيري هيرشفيلد از نگاه هاي جديدتر روانكاوي آن دوران است .
هيرشفيلد پير امروز هم بر روي صندلي قديمي آرايشگاه مي نشيند و بر روي مقواي بزگ 50 در 70 كار مي كند !
سلطان ، آزادي كشيدن كاريكاتورهاي خود را بر روي كاغذ و مقواي بزرگ به هيچ چيز ديگري نمي بخشد .
هيرشفيلد پير ، هر سال كه از عمرش مي گذرد شاهد نوشته هاي بي شمار جديدي است كه به او مي پردازد . آري اولا” عجيب است كه او هنوز زنده مانده ! و عجيب تر اين كه بدون ذره اي لرزش دست كار مي كند ، آن هم با قدرت يك جوان .
اگر روزي شانس در خانه تان را زد و بليت نيويورك را به شما دادند ، لطفا” قبل از برخورد با آسمان خراش هاي آن شهر ! سري به نمايشگاه هيرشفيلد در گالري مارگوفيدن بزنيد . روي خيابان ، روي آسفالت خيابان كاريكاتوري A . B از خود هير شفيلد را پيدا مي كنيد .
وقتي كاريكاتورهايش را ديديد ،‌نامه اي هم براي ما بنويسيد !!
لبخند زدن موناليزا در صفحات كتاب

علي ديواندري يكي از برجسته ترين هنرمندان كاريكاتوريست نمايشگاهي ايران است . او كه سالها قبل كار را در مطبوعات آغاز كرده بود ، در اواخر دهه شصت به كشيدن كارهاي نمايشگاهي و شركت در نمايشگاههاي كاريكاتور بين المللي روي آورد و به تدريج كلكسيونر مدالها و جوايز بي شماري از جاي گيتي شد .
ديواندري حاصل سالها كارش را در كتابي به نام ‹‹ لبخند بزن موناليزا ›› جمع آوري كرد كه در سال 1380به چاپ رسيد .
در ضمن ، ديواندري خانواده هنرمندي هم دارد كه اغلب همراه او در نمايشگاه هاي كاريكاتور شركت مي كنند .
ديواندري يكي از اساتيد استفاده از فرم است و مي تواند با يك شكل اوليه دهها طرح مختلف بكشد !

۱۳۸۱ آبان ۴, شنبه

گفتگو با دوازده تا نصفي كاريكاتوريست به انتخاب توكا نيستاني
گفتگوي چهارم ؛ اردشير رستمي

روزي كه با جمعي از اهالي كافه شوكا درباره اردشير رستمي و كارهايش بحث مي كرديم روح لطيف و شاعر مسلك اردشير من را به سمت ساختن تشبيهي سوق داد كه بعدها به گوش خودش هم رسيد و از آن خوشش نيامد . من كماكان به گفته خود اعتماد دارم و از باب تحسين تكرار مي كنم كه اردشير ، فريدون مشيري كاريكاتوريستهاي امروز ايران است . به اميد كه پنجاه سال ديگر ‹‹ مولانا››ي ما باشد .
ــ فكر مي كنم تو را اولين بار در يكي از سالگردهاي انتشار مجله طنز و كاريكاتور جلوي يك چلو كبابي ديدم ، من با داوود شهيدي بودم و تو داشتي عابري را نصيحت مي كردي ، در اين سالها شخصيتت خيلي تغيير نكرده است اما طرحايت به همراه ظاهرت بسيار عوض شده اند .حس زيبايي شناسي ضعيفي داشتي كه هم در كارهايت نمود داشت و هم در سر و وضع آشفته و ناهمگونت اما از مقطع انتشار رئزنامه جامعه تحولي در طرحها و شكل و شمايلت روي داد و توانستي با موفقيت از يك مرحله هم عبور كني . مرحله اي كه يك كاريكاتوريست معمولي و با كارهاي پيش پا افتاده مي تواند تا ابد در آن بماند . اين گذار براي من مهم است و اينكه چطور آدمها مي توانند خرده استعدادهاي خود را كشف كنند و به دنبال آن بروند . اولين سوال من اين است كه اين درايت در تو از كجا پيدا شد ؟؟ ادامه .....pdf
كاريكاتور روزانه

طرحي از مانا نيستاني ( در حاشيه لوايح دوگانه رياست جمهوري )
كاريكلماتور

ــ برگ زرد پاييزي آنچنان برگ سبز بهاري را در آغوش مي گيرد كه لحظه جدايي فرا مي رسد .
ــ با دسته گلي به غمگيني حاصل جمع گلهاي پرپر شده پاييزي بدرقه ات مي كنم .
ــ برگ زرد جسد برگ سبز را با سرعت باد پاييزي به دوش مي كشد .
ــ بچه هاي متولد پاييز نسبت به پرپر كردن گلها علاقه وافري دارند .
ــ درخت عريان ، غرق در سكوت پاييزي پرندگان نغمه سرا است .
ــ پاييزي يافت نمي شود كه به برگهاي سبز قابل تقسيم نباشد .
ــ برگهاي زرد همراه باد خزاني مرثيه خوان مي گذرند .
پرويز شاپور

۱۳۸۱ آبان ۱, چهارشنبه

طنز و كاريكاتور روزانه

ــ عده اي از مديران كل وزارت ...به اتهام فساد مالي تحت تعقيب قرار گرفته اند. ( مقاله هاي بي متن - روزنامه كيهان )
ــ بيانيه منشور سينماي ايران ( بهزاد خورشيدي - پايگاه درياي نور )
ــ مصرف بي رويه ( افشين سبوكي - پايگاه خبري گويا )
ــ قفل زندگي ( گزنه - روزنامه اعتماد )
نگارگري ، بيان اسرار شعر است
روزنامه جام جم

پيوند ميان ادبيات و نگارگري در نقاشي ايراني ، هرگز جداشدني نيست . محمدعلي رجبي ، رئيس انجمن هنرهاي تجسمي کشور در همايش يکروزه نگارگري و نقوش تجريدي که در فرهنگسراي هنر برگزار شد، با بيان اين مطلب گفت : استفاده از نمادها در نگارگري ايراني ، راهي براي پي بردن به حقيقت است . او در ادامه ، استفاده از نمادها در نگارگري را وسيله اي براي نشان دادن اسراري دانست که در عبارات ، متون و اشعار نهفته است و خاطرنشان کرد: هنر، زبان اشارت است و حقايق هنگامي که در عبارت بيان شود، بسيار پوشيده و محدود است . به گزارش خبرنگار ما، همچنين در ادامه اين همايش يکروزه ، دکتر محمدباقر آقاميري ، هنرمند نگارگر نيز طي سخناني بااشاره به اين که در زمان گذشته ، نگارگري علاوه بر ترسيم وقايع داستان ، توضيح متون ادبي را نيز به عهده داشته است ، افزود : توجه به هنر آبستره و کم توجهي به هنر اصيل نگارگري را از معضلات اين هنر در عصر حاضر خواند و متاسفانه هنر مدرنيته نتوانسته نيازهاي روحي و عطش انسان امروز را پاسخ گويد و در انجام اين وظيفه خود، ناکام مانده است .

۱۳۸۱ مهر ۲۹, دوشنبه

كاريكلماتور

ــ برای اينکه غبار غم بر روی قلبش ننشيند, هر روز با خنده قلبش را غبار روبی می کرد.
ــ عشق مانند سيگار است وقتی خاموش شد می توان روشنش کرد ولی طعم اولش را ندارد.
ــ به خاطر چشمهای عسليش , نگاهش هميشه شيرين بود.!
ــ آنقدر دست و دلباز بود که زندگی اش را به عزراييل بخشيد.
ــ آنقدر خجالت کشيد که معتاد شد.!
ــ ماه خجالتی پشت ابر پنهان شد.
شيندخت
طنز و كاريكاتور روزانه

ــ طرح «تكريم ارباب رجوع» در ادارات دولتي اجرا مي شود ( مقاله هاي بي متن - روزنامه كيهان )
ــ ميكروب (گفت و شنود - روزنامه كيهان )
ــ فقر و عدم حركت ( گزنه - روزنامه اعتماد )
ــ موزه سينماي ايران ( بهزاد خورشيدي ـ درياي نور )

كاريكاتورهاي قديمي

اگر مي خواهيد چند كاريكاتور قديمي از مجلات قديمي ايران ببينيد ، به اينجا را كليك كنيد .
البته به علامت Warning آن حتما” توجه كنيد ، شايد به قول خودشان موردهاي خلاف !!! خوشايند شما نباشد .

۱۳۸۱ مهر ۲۸, یکشنبه

طنز و كاريكاتور روزانه

ــ اصلاح طلبان: قيم نمي خواهيم ، حزب مشاركت: به بلوغ سياسي نرسيده ايد . ( مقاله هاي بي متن - روزنامه كيهان )
ــ خروج (گفت و شنود- روزنامه كيهان )

شانکار هند کودکان ايراني را برگزيد

نوجوانان هنرمند ايراني 9جايزه مسابقه بين المللي نقاشي شانکار هند را از آن خود کردند. در اين مسابقه بين المللي که 71اثر نقاشي از سوي کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان ارسال شده بود ، شايان لويي 6ساله ؛ مريم مهربان 10ساله ؛ ياسمن ليامي 11ساله و فهيمه طبايي 11ساله بالاترين نشان اين مسابقه را به خود اختصاص دادند. همچنين مهسا درخشان 7ساله ؛ ليلا حميدي ،10ساله ؛ فاطمه فاضلي 11ساله ؛ مينا ترابي نژاد 11ساله و فاطمه حيدري فرد 7ساله ؛ 5 هنرمند نوجوان ديگري بودند که توانستند لوح اين مسابقه را کسب کنند. گفتني است ، شايان لويي ، هنرمند خردسال کشورمان طي 2سال گذشته علاوه بر دريافت جايزه اول مسابقه بين المللي هنگ کنگ ، در ميان 25برگزيده مسابقه بين المللي نقاشي هيوگو ژاپن نيز قرار گرفته بود

۱۳۸۱ مهر ۲۷, شنبه

نمايشگاه ابوالفضل محترمي در نگارستان اشراق

با مشاركت خانه كاريكاتور نمايشگاهي از آثار ابوالفضل محترمي هنرمند جوان كاريكاتوريست در نگارستان اشراق قم برپا گرديده است .
اين نمايشگاه مشتمل بر بيش از 40 اثر رنگي و سياه و سفيد از اين هنرمند مي باشد . او متولد 1352 و فارغ التحصيل رشته تئاتر مي باشد . با چاپ اولين اثرش در سال 1368 در نشريه طنز و كاريكاتور فعاليت جدي خود را در زمينه كاريكاتور شروع كرد . وي با نشرياتي از قبيل ؛ گل اقا ، هفته نامه توانا ، ديدگاه و روزنامه هاي فردا ، الوفاق ، جوان و همكاري داشته است .
وي همچنين موفق به كسب جوايز متعددي از مسابقات داخلي شده است كه از ميان آنها مي توان به مسابقه بمب اتمي گل آقا ( نفر چهارم ) ، مسابقه اختراع ( نفر اول ) ، انتفاضه ( نفر سوم ) ، دوسالانه پنجم ( نفر سوم ) و .... اشاره كرد .
علاقه مندان مي توانند از تاريخ 18 لغايت 30 مهر ماه از ساعت 8 صبح لغايت 21 از اين نمايشگاه ديدن نمايند .
نشاني ؛ قم ، ابتداي خيابان صفائيه ، نگارستان اشراق
تك تير انداز

تك تير انداز آمريكايي و موج وحشت در آمريكا و ديد كاريكاتوريستهاي جهان از اين موضوع
اينجا را حتما” كليك كنيد .
پانزده كاريكاتوريست ، پنج بند
حسن كريم زاده(بخش پنچم)

1 ـ ژان موريس بوسك Jean Maurice Bosc متولد 1924 در شهر نيم كشور فرانسه
2 ـ در خانواده اي كشاورز رشد يافت و تحصيلات فني اش را در زادگاهش به پايان برد . بوسك 20 ساله به مدت 4 سال در ارتش فرانسه با كمونيستهاي هندوچين جنگيد . فشارهاي دوران خدمت نظامي - از نظر روحي و جسمي - سخت آشفته اش كرد ، تا آنجا كه چندين ماه زمين گير شد ! در همين دوره ،‌طراحي را في البداهه آغاز كرد و در مدت زمان كوتاهي به همگان ثابت كرد كه نبرد واقعي او ، نه در هندوچين ، كه بر روي كاغذهاي پراكنده اي است كه با حساسيت فراوان از آنها مراقبت مي كند .
در سال 1952 طرح هايش را به نشريه ‹‹ پاريس مچ ›› سپرد و نتيجه اش آن شد كه بوسك - بعنوان طراح كاريكاتور و رقيبي براي همكاران خود - به نشرياتي چون ‹‹ فرانس دي مانش ›› ، ‹‹ لوموند ›› ، ‹‹ لويي ›› ، ‹‹ پانج ›› ، ‹‹ له انراژ ›› ‹‹ له اكسپرس ›› و آبزرور ›› دعوت شد .
3 ـ در بوسكاوي - نامي كه ژان موريس براي دنياي كاريكاتورهاي خود انتخاب كرد - به ندرت مي توان كاري يافت كه قلم ، براي ايجاد تبسم و لبخند به حركت درآمده باشد . در تك تك آثارش آنچه اهميت دارد ؛ نارضايتي و اعتراض او به روابط و مناسبتهاي قرار دادي است . ياس و حماقت ، حرف نخست و پاياني طرح هاي او را مي زند . برخي اين روحيه را ناشي از ناهنجاري هاي دوران خدمت بوسك مي دانستند ، برخي ديگر افسردگي ذاتي او را سبب خلق آثار مايوسانه اش مي پنداشتند .
اما خودش معتقد بود ؛ چيزي كه او را از كشاورزي به اين نوع طراحي سوق داده اين بوده كه نمي توانسته آنچه را از مردم و پديده هاي پيرامونشان مي ديده ، بپذيرد .
اقشار مختلف ؛ از زنهاي خانه دار گرفته تا ورزشكاران ، از موزيسين ها گرفته تا كشاورزان ، همه و همه قزبانيان كاريكاتورهاي بوسك بودند ، اما بيشتر موضوعاتش را مي توان در ضديت با ميليتاريسم طبقه بندي كرد . نمي دانم ، انتقام اش را - نه با سلاح هاي مرگبار ، كه تنها باقلم - از خالقان مستبد جنگ هاي خونين مي گرفته ؟
در پرده نمايش بوسك ، تماشاچيان نظاره گر چيزي جز حقارت ، تنهايي ، بدشانسي ، مرگ و حماقت ، مبارزات نابرابر ، حرص و به طور كل بدبيني نبودند . بوسك اينها را ارمغاني براي هم دوره اي هايش مي دانست ! اين ارمغان آنچنان مشهود و بارز بود كه دوستانش - سمپه و دكولز - تمام تلاش خود را به كار مي گرفتند تا سياهي موجود در كارهاي او را تعديل كنند . اما بوسك مهاجم با ارائه كاريكاتوري ديگر كه تلخ تر از قبلي بود تلاش آنان را مي ستود ! با اين حال كاريكاتور را با حساسيت و شور فراواني دنبال مي كرد . گاهي اوقات كشف يك سوژه آنچنان او را به وجد مي آورد كه اطرافيانش با تمام تلاششان ممكن نبود زمينه ساز يك ثانيه از آن لحظه باشند .
4 - بدون درنگ تخيلات خود را با خطوط ساده و بي آلايش پياده مي كرد . يكي دو طرح سريع ، او را به زاويه ديد و تركيب بندي دلخواهش مي رساند ، همان طور كه يكي دو طرح از او مي توانست كم ذوق ترين افراد را به توجه وادارد ! بوسك سعي داشت مخاطب را تا لحظه لو رفتن سوژه ، مظطرب و نگران نگاه دارد ، در طراحي نيز استفاده از كاغذهايي زبر به خوبي مي توانست او را در رسيدن به اين هدف ياري كند ؛ خطوط لرزان و شكننده . ژان موريس ، براي همكاري خود نماد نوآوري در فكر و اجرا بود . گاهي روش اجرايي او چنان جذاب مي نمود كه ديگران را وادارد به كپي برداري مستقيم از خود مي كرد . اين بدعت زماني اوج گرفت ، كه كتابي از او در سوئيس منتشر شد و در آن مجموعه ، براي نخستين بار فضايي مثبت و منفي كارها رعايت شده بود ؛ يعني در هر صفحه ، يك طرح و در جاي بايسته خود . تلخيص موفق اشياء بهره گيري آگاهانه از فضاهاي مثبت و منفي ، پرسپكتيو ساده و صميمي ، زواياي ديد بجا و تاثير گذار و خساست در بكار گيري رنگ ، جملگي از ويژه گيهاي كاريكاتورهاي بوسك - و باعث غبطه ديگر طراحان فرانسوي - بود
5 - بوسك به بيماري افسردگي مبتلا بود .روند اين بيماري روز افزون تا آنجا ادامه يافت كه او را براي مدت زيادي راهي بيمارستان كرد . استراحت در جزيره آنتيب و قايقراني با كشتي هاي بادي ، تجويز پزشكان براي كاهش شذت بيماري او بود . اما همچنان دلمشغولي اصلي بوسك ، انتقادات خاموش بود كه با دقت فراوان به تصوير مي شكيد . كم و بيش طرح هاي اودر گوشه و كنار به چاپ مي رسيد و دوستانش اين گونه از حال او با خبر مي شدند - بوسك هنوز هم فعال است ! - اما آخرين خبر ، كوتاه و دهشتناك بود :
ژان موريس بوسك در سن 49 سالگي كوبنده ترين كاريكاتورش را با شليك گلوله اي دردهان به تصوير كشيد !!!
اين بار انتقام شخصيتهاي اثارش را از خود گرفت . خلق هزاران كاريكاتور ، ساخت فيلم ‹‹ مسافرت به بوسكاوي ›› و انتشار چندين جلد كتاب در كارنامه هنري او ثبت شده است .صفحه سفيد كاغذ ، براي او نقش تريبوني را داشت كه از پشت آن پژواك هاي بي صداي خود را به هر سوي دنيا جاري ساخت .

بهترين كارتون ( گربه سگ )

بهترين كارتون در حال پخش تلويزيون بي ترديد گربه سگ اثر پيتر هنان (Peter Hannan) است. شخصيتهاي گربه سگ بر مبناي قرار داشتن افراد متفاوت در وجود خالق اثر شكل گرفته اند. او جدي است ولي بعضي وقتها همچنين خيلي احمق و غيرمنطقي جلوه مي كند. او به يك مصاحبه كننده گفت كه" ناداني نام وسط من است. مرا ببخشيد. فقط من احمق هستم."
اما شما به كدوم يكي از شخصيتهاي گربه سگ علاقمنديد؟ گربه متفكر موذي و يا سگ هميشه خوشحال و كمي پخمه؟ پيتر هنان ضمن مصاحبه با سايت Nickelodeon Online در پاسخ به اين پرسش كه كدام يك از شخصيتهاي گربه سگ را بيشتر دوست دارد، مي گويد: گربه و سگ را به يك اندازه دوست دارم ولي شخصيت پيچيده تر گربه را ترجيح مي دهم. او مي تواند خوب و شيرين باشد، ولي نيشدار و تاريك هم هست. پيتر به اين سايت گفته كه در حال حاضر يه گربه خونگي داره و قبلا هم يك سگ داشته به اسم Tipper
راستي اگه قصد جستجوي نام پيتر هنان (Peter Hannan) رو در موتورهاي جستجوگر داريد، خيلي مواظب باشيد تا موزيسين معروف كانادايي (Peter Hannan) را با كارتونيست امريكايي اشتباه نگيريد!
در مورد گربه سگ، سايتهاي زير پيشنهاد مي شود:
(۱) - (۲) - (۳)
طنز و كاريكاتور روزانه

ــ گزارش طنز نويسي افغانستان ( پايگاه ادبي پندار )
ــ سينماي ايران و مخاطب ( بهزاد خورشيدي - پايگاه درياي نور )
ــ هفت خان رستم و چهار فصل ويوالدي ( نيك اهنگ كوثر - روزنامه ايران )
ــ درحاشيه قتلهاي زنجيره اي در آمريكا ( Kevin Siers - پايگاه بي عنوان )
ــ انگشتان دو سارق سابقه دار قطع شد ( مقاله هاي بي متن - روزنامه كيهان )
كاريكاتور ملي ميهني
مانا نيستاني

يكي از دغدغه هاي كاريكاتوريستهاي ايراني مسئله هويت بومي و ملي است . واضح و مبرهن است كه كاريكاتور ، هنري وارداتي است كه توسط برخي از روشنفكران خودباخته و غربزده دوران مشروطه از جمله ملكم خان و مسعود بهنود همراه با كلاه شاپو ، فراماسونري ، پيتزا ، آسپرين و جارو برقي وارد كشور شد ؛ در فرهنگ بومي ما رسوخ كرد و موذيانه به تيشه زدن بر ريشه هنرهاي ملي - ميهني ما پرداخت . ادامه ........
كاريكاتورهاي ‹‹ من ›› در خانه كاريكاتور

اولين نمايشگاه كاريكاتورهاي علي هاشمي شهركي با عنوان نمايشگاه كاريكاتورهاي من روز يكشنبه 28 مهر در خانه كاريكاتور ايران ساعت 4 تا 8 بعدازظهر افتتاح مي گردد . اين نمايشگاه در بر گيرنده بيش از 60 اثر از هاشمي شهركي است و تا پنجم آبان ماه در خانه كاريكاتور ايران واقع در خيابان شريعتي ، سه راه ضرابخانه ، خيابان گل نبي غربي ، شماره 60 در معرض ديد عموم قرار خواهد گرفت .
علي هاشمي شهركي متولد 1357 و فارغ التحصيل رشته گرافيك از دانشگاه آزاد مي باشد . او از سال 1372 فعاليت جدي خود را در زمينه كاريكاتور آغاز نمود .
هاشمي شهركي موفق به كسب جوايز متعددي از مسابقات داخلي كاريكاتور شده ؛ نفر اول مسابقه بين المللي تمدن ، نفر اول جشنواره مجله رشد و ... وي همچنين با نشريات متفاوتي همكاري مي نمايد كه از ميان آنها مي توان به همكاري با مجله گل آقا و كيهان كاريكاتور اشاره داشت .

۱۳۸۱ مهر ۲۴, چهارشنبه

من ديگر طنز روزانه نمي‏نويسم
پندار

بيش از يك سال است كه در حال جنگ با خودم هستم تا به تصميم در كار نويسندگي برسم. واقعيت اين است كه به قول همينگوي روزنامه‏نگاري كار داستان‏نويس را سطحي مي‏كند. اين اهانت به روزنامه‏نگاري نيست، بلكه توصيف دو جنس از دو كار است كه الزاماً با هم متفاوتند. پنج سال است كه هر روز مي‏نويسم و جز روزهاي زندان، سفر و فاصله بين توقيف روزنامه‏ام تا يافتن روزنامه‏اي ديگر،كارم متوقف نشده است. هر روزمانند سي‏زيف اين سنگ را از اين قله كوه برمي‏دارم و به قله كوه ديگر مي‏برم و دوباره خودم را تكرار مي‏كنم. بخاطر كار روزنامه‏نگاري كه مثل خوره تمام روح و توان واستعدادم را نابود مي‏كند، بيش از 30 كتابم را نصفه و نيمه رها كرده‏ام، در حالي كه مطمئنم كتاب را بهتر از مطالب طنز روزنامه‏اي مي‏نويسم. از سوي ديگر خوانندگان مطبوعات و همكارانم مي‏گويند به كارت ادامه بده، اما واقعيت اين است كه شديداً از نوشتن طنز سياسي روزانه خسته شده‏ام. از اينكه براي روز و هرروز بنويسم خسته‏ام. داستان‏هاي نيمه‏كاره، رمان‏هاي ناتمام و آثار تحقيقي‏ام رها شده است و من ناظر بلاتكليفي آنها هستم. هرشب مثل اسكارلت اوهارا ي بربادرفته با خودم مي‏گويم: فردا، فردا روز ديگري است، اما فردا مي‏آيد و مي‏رود و حكايت همان است كه بود. نمي‏دانم چند سال ديگر زنده‏ام و دوست ندارم .
وقتي مي‏ميرم كارهاي ناتمامم با من دفن شود، قصد دارم آنها را تمام كنم. مي‏خواهم از اين پس طنز سياسي را عميق‏تر و جدي‏تر و ماندگارتر دنبال كنم و به داستان‏نويسي، سينما و موسيقي كه علائق من است، بيشتر بپردازم. . همچنين مي‏خواهم پژوهش ناتمام درباره طنز را تمام كنم. به همين خاطر از امروز ديگر طنز روزانه در هيچ روزنامه‏اي نخواهم نوشت.
كارم را در حوزه كتاب جدي‏تر خواهم گرفت و به وب‏سايت اينترنتي‏ام بيشتر خواهم پرداخت. دلم مي‏خواهد بتوانم از اين سطحي بودن كه آزارم مي‏دهد فاصله بگيرم و حداقل كاري بنويسم كه پس از من نيز بماند.
با احترام براي همه خوانندگانم – سيدابراهيم نبوي 22/7/1381


۱۳۸۱ مهر ۲۳, سه‌شنبه

كاريكلماتور

ــ مرگ و زندگي را به اندازه عمر گذشته و عمر نگذشته دوست دارم .
ــ براي اينكه سكوت سلامم را نشنود كلاهم را به احترامت بلند مي كنم .
ــ پرواز ،‌به عشق آسماني پرنده جامه عمل مي پوشاند .
ــ ضربان قلب ، گل وجود را غرق شكوفه مي كند .
ــ پرنده محبوس از غم بي آسماني دلش خون است .
ــ ضربان قلب ، شكوفه هاي زندگي هستند .
پرويز شاپور
كاريكاتور روزانه

فرهنگ استفاده از بيت المال در دستگاه هاي دولتي وجود ندارد. ( مقاله هاي بي متن روزنامه كيهان )
بوش و وينيستون ( كاريكاتور هفته پايگاه دريچه )
خشونت طرحي از هادي حيدري ( پايگاه خبري گويا )

۱۳۸۱ مهر ۲۲, دوشنبه

نمايشگاه كاريكاتور توپور

در پي برگزاري نمايشگاه از آثار كاريكاتوريستهاي برجسته جهان نمايشگاهي از آثار توپور كاريكاتوريست برجسته و نامدار فرانسوي در خانه كاريكاتور ايران وابسته به سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران برپا مي گردد . توپور يكي از برجسته ترين كاريكاتوريستهاي فرانسوي بود كه موج نوي كاريكاتور معاصر مديون طرح هاي طنز آميز او مي باشد . اين نمايشگاه منتخبي از 50 اثر اين هنرمند مي باشد .
علاقه مندان مي توانند ازاين نمايشگاه تا روز 26 مهر ماه كه در خانه كاريكاتور تهران واقع در خيابان شريعتي ، تقاطع اتوبان شهيد همت ،‌خيايان گل نبي غربي ، ميدان كتابي ، شماره 60 مراجعه نمايند .

۱۳۸۱ مهر ۲۱, یکشنبه

كاريكلماتور

ــ آنهايي كه يك سر دارند و هزار سودا، نمي توانند سري توي سرها در بياورند !
ــ بعضي ها ، مي خواهند نامردي را به جايي برسانند كه بعضي ها بار كج را به منزل !
ــ آنهايي كه از خود بي خود مي شوند ، نمي توانند خودي نشان بدهند.
سيد يوسف ميرزايي

ــ بعضي ها هميشه تو چشم اند بعضي ديگر اصلا” به چشم نمي آيند .
ــ بعضي ها ترقه را دوست دارند بعضي ترقي را ...
ــ قلمي كه پرحرفي مي كند عمرش كوتاهه .
ريحانه كيوان
نشريه طنزوكاريكاتور
آخرين بازمانده ( قسمت دوم )
نيك آهنگ كوثر

ال هيرشفيلد Al Hirschfeld سبك و سياق كاريكاتوريستهاي نيمه اول قرن بيستم را به هنرمندان نيمه دوم مرتبط كرد . ميگوئل كوواروبياس برترين كاريكاتوريست چهره پرداز قبل ا زجنگ جهاني دوم ، يكي از برترين اسطوره هاي هيرشفيلد بوده است . شايد شيوه اغراق و اجراي هيرشفيلد هيچگاه بدون بهره گيري از تجربيات كوواروبياس به اين جايگاه نمي رسيد .
هيرشفيلد نگاه خاصي به دنيا دارد . دنياي حرفه اي گري را به گونه اي خاص مي بيند .
نگاهي كه بسياري ديگر به آن بي توجه بوده اند : در اوايل روزگار من ، هنرمندان ، نويسندگان و شاعران مورد احترام بودند و ايده هايشان به شدت مورد توجه بود . در دهه هاي بيست وسي ، ، مردم از نگاه ها و ايدههاي اينان بيشترين تاثير را مي گرفتند ، بخصوص در زمينه هاي اجتماعي و اقتصادي مي توانستند با ديدن آثار هنري از زندگي لذت بيشتري ببرند .
اين دوران پيش از ورود تلويزيون به زندگي مردم بوده است . ولي امروز ارزشها تغيير كرده . اگر پول در نياوري ، به تو احترام نمي گذارند . الان آدم هاي تجارت پيشه جاي شاعران و متفكران روزگار قديم را گرفته اند . هنرمندان و آدم هاي شاعر پيشه ، حداكثر در حد ديوانگان و مردمان غير قابل اعتماد شناخته مي شوند .
در حال حاضر كمتر هنرمندي در آمريكا صرفا” به خاطر كار خلاقانه اش مورد احترام است . به واقع هيرشفيلد اين نقيصه را خوب شناخته . هنرمنداني مورد اقبال مردم هستند كه درآمد بيشتري دارند .
هيرشفيلد در كاريكاتورهايي كه از هنرمندان سينمايي كشيده ،‌تا حدي ديدگاهش را عرضه مي كند .
هيرشفيلد خود را مترجم شخصيت افراد بر روي صحفه كاغذ مي داند . او اين كار را ماجراجويي نمايش شخصيت افراد با اصول گرافيك و طراحي و سمبل هاي بصري مي خواند .
او مي گويد : هنر كاريكاتور چهره زماني تجلي مي يابد كه فردي را كه كشيده ايد شبيه آن چيزي باشد كه بر روي كاغذ ثبت شده ، نه برعكس ! به عبارتي لازم نيست حتما” كاريكاتورتان شبيه آن فرد بخصوص باشد ! مهم آن است كه او شبيه كاريكاتوري باشد كه از او كشيده ايد !
فلسفه ويژه هيرشفيلد باعث شده بسياري از بزرگان دنيا مشتاقانه منتظر كشيده شدن به وسيله اين هنرمند بزرگ باشند . باب استك ، محقق و كاريكاتوريست معروف آمريكايي در كتاب ‹‹ كتابي كامل در باب كاريكاتور چهره ›› درباره هيرشفيلد مي نويسد : هيرشفيلد استاد مسلم بيان حالتهاي حسي و بياني انسانها ست . وقتي او مثلا” فرد آستر را مي كشد حركات ‹‹ فرد آستر را در اعماق وجودتان حس مي كنيد .
وقتي هيرشفيلد حالتهاي متفاوت الويس پريسلي را نمايش مي دهد شما تفاوتهاي بسياري را درك مي كنيد . اين كار هر كسي نيست .

۱۳۸۱ مهر ۲۰, شنبه

بحث فلسفي تداعي انديشه
عمران صلاحي(نشريه بخارا)

مى‏گويند اول انديشه وان گهى گفتار. چون ما كارمان نوشتن است، بايد بگوييم اول انديشه وان گهى نوشتار. اگر وزن هم غلطمى‏شود، بشود.
ما براى انديشيدن سه مكان داريم: اول دستشويى. يعنى دقيقاً همان جا كه دست مى‏شويند و آقايان اگر نخواهند ريش بگذارند،صورتشان را اصلاح مى‏كنند. در دستور زبان، ضمير كلمه‏اى است كه جاى اسم مى‏نشيند و از تكرار آن جلوگيرى مى‏كند. در جامعه‏مؤدب ما هم دستشويى جاى مستراح نشسته و از تكرار آن جلوگيرى كرده است، به‏همين علت وقتى كسى مى‏گويد مى‏روم سرى به‏دستشويى بزنم، منظورش از سر همان ته است. در مطلب ما دستشويى همان جايى است كه آينه دارد و دست مى‏شويند يا مسواك‏مى‏زنند يا اصلاح مى‏كنند و يا كارهايى كه مربوط به نواحى فوقانى آدم مى‏شود.
دومين جا براى انديشيدن حمام است. مخصوصاً زير دوش حمام. اگر چه در شعر آمده: اول انديشه، وان گهى گفتار، منظور از اين‏وان، وان حمام نيست. دوش حمام براى انديشه خيلى مؤثر است. سلول‏هاى مغز آدم را به كار مى‏اندازد و باعث مى‏شود آدم سوژه‏هاى‏خوبى فكر كند. البته توى وان هم خوب مى‏شود فكر كرد، اما چون عموميت ندارد، آن را بسط نمى‏دهيم.
سومين جا براى انديشيدن، همان دستشويى به معنى مجازى آن است. يعنى توالت. اما چون ويراستاران كاربرد واژه‏هاى بيگانه‏اى راكه معادل فارسى دارد ممنوع كرده‏اند، به جاى آن‏ مى‏گوييم مستراح. يا به‏قولى آقاى اح. اين كلمه هم چون خيلى بودار است، به جايش مى‏گوييم‏آبريزگاه. در حالى كه چيزى كه در آن ريخته مى‏شود، صرفاً آب نيست. اين سومين مكان براى‏انديشيدن مكان بهترى است، به شرط اين كه عمومى نباشد و كسى پشت در منتظر نباشد و هى‏به در نكوبد و رشته افكار آدمى را پاره نكند! در اين مكان سوم آدم فكرش بازتر مى‏شود. بى‏خودنيست كه بعضى‏ها يك سوم عمرشان در اين محل مى‏گذرد و حتى ميز كارشان را به آنجا منتقل‏كرده‏اند.
اين سه مكان همان‏طور كه واضح و مبرهن است براى انديشيدن مناسب است، نه نوشتن. به‏شرط اين كه ناگهان آب بند نيايد و انديشه را ناتمام نگذارد...
كاريكلماتور

ــ خورشيد هنگام طلوع آتشي روشن مي كند كه دودش به چشم شب زنده دار ستارگان مي رود .
ــ ماهي پر توقع انتظار دارد چهار چهارم كره زمين را آب فرا گرفته باشد .
ــ مرگ و زندگي همزمان متولد مي شوند با هم زندگي مي كنند و در آغوش هم جان مي سپارند .
ــ عاشق موجي هستم كه دريا را در بستر خشك رودخانه مي افكند .
ــ برگهاي زرد تارهاي صوتي باد خزاني هستند .
ــ زمستان با لباس آدم را لخت مي كند .
پرويز شاپور


۱۳۸۱ مهر ۱۷, چهارشنبه

زن در مقايسه با مرد موجودي منطقي نيست
گفتگو زنان ايران با نيك آهنگ كوثر

همه کسانی که در ايران راجع به مسائل زنان کار می کنند، يک تجربه مشترک دارند: بيشتر آدمها، به خصوص اگر مرد باشند، فورا جبهه می گيرند و می پرسند: تو هم فمينيست شدی؟ انگار که فمينيست يکجور فحش باشد. اما وقتی با آنها بيشتر بحث می کنی متوجه می شوی که در بيشتر موترد چيز زيادی درباره فمينيسم نمی دانند و ذهنشان انباشته از پيش داوری های نادرست است. همين شد که تصميم گرفتيم به سراغ شخصيتهای مختلف برويم و از آنها درباره فمينيسم بپرسيم.
ــ نظرتان در مورد فمينيسم چيست ؟
اصلا فمينيسم يعني چي ؟
.ــ اين سوال بعدي من است
من از شما مي خواهم بپرسم فمينيسم چيست چون اين مفهوم هنوز برايم گنگ است . خيلي از زنهايي که مي خواستند در مورد فمينيسم با من حرف بزنند نفهميدم حرف حسابشان چيست
ــ تعريف شما چيست, شما روزنامه نگار هستيد , نمي دانيد يا...؟
جواب کاريکاتوري مي دهم . مجموعه فرايندهايي که باعث زن ذليل شدن آقايون مي شود
ــ کتابي در مورد فمينيسم خوانده اي?
کتاب هم خوانده ام , و يک زماني يکي از تفريحات من خواندن مجله زنان بود
ــ تفريح ؟
مجله خنده داريبود. هنوز چاپ مي شود يا نه؟
ــ بله
به نظر من مجله خنده داري است .زنهاي فمينيست مي خواهند از حقوق فرو خورده زنان در مقابل مردان محافظت کنند و نگذارند حقوق زنان پايمال شود ولي در نهايت عملکرد آنان ما را به اين سوال مي رساند که آيا اين بهانه اي است براي رسيدن به قدرت بيشتري در مقابل مردان ويا براي اثبات موجوديت خودشان است؟
ــ اصلا مردان حقوق زنان را فروخورده اند؟
شکي نيست!
ــ و اگر زن بودي و مي ديدي حقوقت خورده شده چه مي کردي؟ ادامه ......
كاريكاتور همين خطوط كج و كوله نيست !
مانا نيستاني(حيات نو)

ميموني جلوي آينه ايستاده تن و بدنش ، برگ گل ميريزد تا بوي گند آدم از وجودش پاك شود؛ برگ گل ها عكس جهت جاذبه ، بالا مي روند ، لحظه اي بعد دوربين صد و هشتاد درجه مي چرخد و عقب مي رود و كنجكاوي تحريك شده مان پاسخ لازم را مي گيرد ، مي بينيم كه ميمونه سروته از سقف اتاقش آويزان بوده ...
صحنه اي كه شرح دادم فصلي بود از فيلم ‹‹ سياره ميمونها ›› اثر تيم برتون . قصد داشتم مطلبي بنويسم با يان ضمون كه ايا كاريكاتور ، همين تصاوير كج و موجي است كه در صفحات روزنامه يا پاي ديوار نمايشگاه مي بينم يا نوعي زاويه ديد و منش فكري كه مي تواند ردپايش را در ساير پديده هاي هنري از جمله سينما مشاهده كرد . ادامه ..... pdf
هنر درماني ( گفتگو با مهرداد صبوحي )
روزنامه ايران

مهرداد صبوحي در رشته نقاشي به تحصيل پرداخت و گرافيك و انيميشن در مقطع فوق ليسانس در آمريكا را نيمه تمام رها كرد . او هم اكنون در كانادا ‹‹ هنر درماني ›› مي خواند و در مدرسه هنري خصوصي به تدريس همين رشته براي كودكان و نوجوانان ايراني مي پردازد . صبوحي در بسياري از شهرها و كشورهاي اروپايي نمايشگاه نقاشي داير كرده است . سوئيس ، مكزيك ، آمريكاي جنوبي ، امريكا و ... از اين جمله اند .
ــ آقاي صبوحي ، رشته هنر درماني در دانشگاههاي ايران تدريس نمي شود ، در مورد اين رشته مي توانيد توضيح بدهيد ؟
متاسفانه ، رشته هنردرماني در ايران رشته ناشناخته اي است . در حالي كه در دانشگاه هاي اروپا رشته هاي هنر درماني ، رنگ درماني ، موسيقي درماني و ... هست . حدود چهل سال است كه اين رشته ها شناخته شده و تدريس مي شود و در حوزه علم پزشكي جاي مي گيرند و ناراحتي هاي روحي ، رواني ، افسردگي هاي اجتماعي را از اين طريق درمان مي كنند و براي تقويت ضريب هوشي كودكان هم از اين شيوه ها استفاده مي شود .
ــ اين رشته با چه مواد درسي تدريس مي شود ؟ و چه رشته هايي از هنر را در بر مي گيرد ؟
هنر درماني ارتباط بسيار نزديكي با نقاشي دارد . تا حدودي هم از رشته گرافيك سود مي برد . معمولا” از راه نقاشي به احساسات دروني افراد پي مي برتد و به شناخت روان افراد دست مي زنند و به معالجه افراد بيمار مي پردازند . از طريق خطوط ، رنگ ، فرم و شكل و موضوعات و حركتهاي مختلف در نقاشي به كشف راز درون مي رسند و به او در رسيدن آرامش كمك مي كنند . در اين معالجات استفاده از هر نوع دارو و مواد شيميايي منع مي شود . هنر درماني در واقع در خدمت علم روانكاوي است و من سعي دارم چند عنوان از كتابهاي كه در اين حوزه نوشته شده ، ترجمه كنم تا جامعه ما هم با اين موضوع آشنا بشود .
من ميرم !

من ميرم ! مجموعه داستاني است از افشين لياقت به همراه طراحي هاي توكا نيستاني كاريكاتوريست برجسته كشورمان .
افشين لياقت در مقدمه اين كتاب نوشته است : ‹‹ من ساعات لذت بخشي را از زندگي ام را در كافه گذرانده ام . كافه براي من محل تامل و تفكر است ... حالا هم كه دارم مقدمه كتاب را مي نويسم در كافه شوكا نشسته ام و ‹ كيا › نسكافه اي در مقابلم گذاشته است . ساعت 12 ظهر است . توكا نيستاني و اردشير رستمي هم ميزم هستند . شوكا جايي است كه مي شود فكر كرد ، تصاوير فيلم هايم را در اينجا تجسم مي كنم ، كتاب مي خوانم و با آدم حسابي ها حرف مي زنم . البته اگر يار علي پور مقدم صاحب آن بگذارد .
كتاب ‹‹ من ميرم ! ›› توسط انتشارات گيو در 3500 نسخه و با قيمت 3200 ريال منتشر شده است .

۱۳۸۱ مهر ۱۶, سه‌شنبه

كاريكاتور روزانه

در انتظار عدالت طرحي از هادي حيدري كاريكاتوريست گويا

مسابقه بهترين عکس و کاريکاتور کتاب

به مناسبت ميلاد مسعود حضرت قائم (عج) و همزمان با پنجمين نمايشگاه بزرگ کتاب خراسان مسابقات بهترين کاريکاتور و بهترين عکس مرتبط با کتاب برگزار مي شود.
علاقمندان ميتوانند آثار خود را به همراه مشخصات فردی حداکثر تا تاريخ 6/8/81 به آدرس ستاد برکزاری نمايشگاه يا به پست الکترونيک info@khorasanbookfair.org ارسال نمايند (روی پاکت ارسالي يا موضوع پست الکترونيک مي بايست ذکر شود:مسابقه عکس و کاريکاتور). آثار ارسالي به همراه مشخصات خالق آن بر روی سايت نمايشگاه کتاب www.khorasanbookfair.org قرار خواهد گرفت.
ستاد برگزاری نمايشگاه ضمن معرفي آثار و هنرمندان برگزيده به بهترين اثرها جوائزی اهدا خواهد نمود.
توجه :
1 - آثار ارسالي ميبايست جزء کارهای ارائه شده در سالهای 1380، 1381 بوده و قبل از سال 1380 به چاپ نرسيده باشند.
2 – آثار ارسالي پس از دريافت در اسرع وقت بر روی سايت نمايشگاه قرار داده خواهد شد. لذا تسريع در امر ارسال آثار ضمن آنکه امر بررسي و قضاوت آنها را برای ستاد نمايشگاه تسهيل مي نمايد، موجب خواهد شد تا بازديدکنندگان از سايت بتوانند در حين برگزاری نمايشگاه با آثار و هنرمندان خالق آنها بيشتر آشنا شوند.

مشهد – خيابان دانشگاه - خيابان گلستان شرقي - ساختمان 96 طبقه دوم شرکت تعاوني ناشران خراسان
تلفن : 8519519 – 8515595
نمابر: 8513829
پانزده كاريكاتوريست ، پنج بند
حسن كريم زاده(بخش چهارم)

1 - ژاك آرماند كاردون Jacques Armand Cardon متولد 1936در شهر هاور كشور فرانسه
2 - او در ابتدا - به صورت تفنني - به طراحي روي آورد و از تكنيك هاي متعدد ليتوگرافي بهره جست . مدتي هم به مجسمه سازي پرداخت . طراحي هاي مركبي وي كه بي شباهت به حجم هاي دست ساز او نبودند ، رفته رفته تبديل به كاريكاتور شدند ! چاپ يكي از همين طرح هاي خطي در نشريه ‹‹ بيزار ›› از انتشارات پاورت به سر درگمي كاردون 25 ساله پايان داد و براي هميشه از او يك كاريكاتوريست حرفه اي ساخت .
همكاري نزديك با طراحان نام آور فرانسه ـ همچون سينه ، ژبه ، ولينسكي و توپور در نشريه ‹‹ له انراژ ›› نيز در علاقه مندي و استمرار فعاليت اش در عرصه كاريكاتور بي تاثير نبود .
كاردون در سال 1974 ، ساخت انيميشن ‹‹ له امپرينت ›› را تجربه كرد كه در همان دوره مورد توجه فستيوال هاي ‹‹ آني ›› و ‹‹ كن ›› قرار گرفت .
3 - ژاك آرماند معتقد است طراح موفق كسي است كه علاوه بر كنترل لگام ابزار كار ،‌از نظر سوژه هم بايد جهش و جسارت داشته باشد .
خود او ، بيشتر از آنكه دچار كارهاي پيش پا افتاده ژورناليستي شود عاشق سوژه هايي است ، با محور انساني و ديد فلسفي .
كاردون قصد نداشته و ندارد كه با ارائه كارهاي جديدش ، كسي را به خنده وادارد و يا كسي را به ريشخند بگيرد . او مي كوشد تا - ضمن حفظ بي طرفي اش - وقايع و حقايق تلخ موجود در بطن جوامع را افشا كند .
مي گويد : در كاريكاتور هاي من ، فاعل در درجه دوم اهميت قرار مي گيرد .
شخصيت كاريكاتور هايش را نيز طوري طراحي كرده است كه به كسي بر نخورد ! اما در عين حال همگان، خود را قالب آن قرار دهند . بونوم - مرد ابله - نامي است كه كاردون روي كاراكتر ثابت طرح هايش گذاشته ، كاراكتري غالبا” رجل و تنومند كه در يك نظر ظاهر و باطن اش پيداست .
4 - كاردون شاخص هاي نوين آثارش را مديون وسواس ، سماجت و راضي نشدن به اتودهاي اوليه مي داند و به قول خودش ؛ دوست دارد اتودهايش به بار بنشينند . همچنين پرسپكتيو كلاسيك در كارهاي او نشان از علاقه مندي مفرطش به ايجاد عمق و بعد دارد .
درباره كمپوزيسيون كاريكاتورهايش مي گويد : ‹‹‌كاغذ براي من حكم صحنه تئاتر را دارد كه براساس هر موضوع ميزانسن هاي آن را تغيير مي دهم و آنقدر اين كار را انجام مي دهم تا به نتيجه دلخواه برسم . ››‌
جالب است بدانيم ، او از اردشير محصص خودمان به عنوان طراح پر توان و نازك انديشي ياد مي كند كه به سهولت و زيبايي ، تركيب بندي شرقي را با طنزهايش در هم آميخته است .
كاردون براي اجراي آثارش تنها از قلم فلزي و مركب استفاده مي كند . او علاقه دارد تا كاريكاتورهايش را خطي اجرا كند و از هاشورزدن بپرهيزد ، اما ملاحظات فني چاپ را سدي در مقابل خواسته اش مي داند .
5 - دوستداران سبك و سياق ژاك آرماند به راحتي مي توانند ردپاي او را در نشريات معتبر اروپايي همچون پيلوت ، له انراژ ، شارل هبدو ، و سايرين بيابند ،‌اما هفته نامه ‹‹ لو كناردان شن ›› به صورت عمده و ثابت افتخار چاپ آثار كاردون را دارد .
حدود 29 سال پيش ، دو كتاب از كاريكاتورهايش را منتشر كرد . از آن زمان تا سال 2001 نيز رغبتي به انتشار كارهاي جديدش نشان نداده ! اما در اين مدت فعاليت نمايشگاهي اش را نيز ترك نكرده است .
جايزه نقره كاريكاتور اوكراين براي ايران

يك كاريكاتوريست ايراني موفق شد جايزه دوم و مدال نقره مسابقه بين المللي كاريكاتور در كشور اوكراين را به خود اختصاص داد .
علي ديواندري در اين نمايشگاه جهاني كاريكاتور با عنوان ‹‹ استقلال ›› كه به مناسبت جشن هاي ساليانه استقلال جمهوري كشور اوكراين برپا شده بود ، موفق به كسب مقام دوم در اين جشنواره شد .
جايزه اول اين مسابقه را اوچاكوفسكي ( روسيه ) و جايزه سوم به دوشان لودويگ ( يوگسلاوي ) تعلق گرفت .
گفتني است اثر برگزيده علي ديواندري از ميان 2500 اثر از 40 كشور جهان موفق به كسب چنين جايگاهي شده است .

۱۳۸۱ مهر ۱۵, دوشنبه

نمايشگاه كاريكاتور

نمايشگاه كاريكاتوري از كاريكاتوريست كشورمان كيوان عباسي در نگارخانه گل برپا شده است .
نمايشگاه فوق الذكر تا پايان روز هجدهم مهرماه دائر مي باشد .
علاقه مندان جهت بازديد از اين نمايشگاه مي توانند به نگارخانه گل واقع در خيابان سيد جمال الدين اسدآبادي ، كوچه 4 ، شماره 5 مراجعه يا با شماره تلفن 8959216 تماس حاصل نمايند .
گفتگو با احمد عرباني كاريكاتوريست و انيماتور
نشريه پيلبان

□ علاقه مندان به كارهاي هنري بيش از آن كه با فعاليت هاي شما در عرصه فيلم سازي انيميشن آشنا باشند ، شما را به عنوان يك كاريكاتوريست و به ويژه با كاريكاتورهاي طنز شما در نشريات و مجلات مي شناسند . بفرماييد چه طور شد به وادي پويانمايي كشيده شديد ؟
■ علاقه به متحرك سازي از خيلي قبل در من بود . اما ورود به عرصه انيميشن خيلي اتفاقي شد . در واقع من هم مثل بسياري ديگر كه دنبال كارهاي دلي و احساسي رفته اند از كودكي سينما را دوست داشتم . يادم مي آيد كه تابستان ها در محله بازار تهران با بچه ها آپارات هاي دستي درست مي كرديم و فيلم نمايش مي داديم . گاهي هم نقاشي ها را پشت سر هم مي كرديم . آن زمان كيهان بچه ها چهار صفحه وسط مجله را داستان مصور رنگي چاپ مي كرد . اين داستان ها دنباله دار بود و من به آنها خيلي علاقه داشتم . من اين صفحه ها را جمع مي كردم و به همديگر مي چسباندم . بعد با دو عدد چوب حصيري آن را درون جعبه اي كه ساخته بودم ، مي چرخاندم . مي شد چيزي شبيه شهر فرنگ ، خلاصه در طول تابستان كار ما در محله بازار به راه بود ! اما اين كه چگونه وارد دنياي انيميشن شدم ، سال ها بعد و به طور اتفاقي رخ داد . در سال 1352 مدتي بود كه روزنامه «توفيق» توقيف شده بود و من هم كه از سال 48 يعني دوران سربازي ام با اين روزنامه همكاري مي كردم ، بي كار شده بودم . درواقع من يكي از جوان ترين اعضاء تحريريه توفيق بودم . يك روز دوست كاريكاتوريستي كه داشتم ، به سراغم آمد و گفت كه پرويز نادري در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به يك نقاش مياني (بيتوينر) نياز دارد و تو هم كه استعدادش را داري ، بيا برويم . اما وقتي آنجا رفتيم متوجه شدم كه ظاهراً در اين فاصله طراحي را پيدا كرده اند و نياز برطرف شده است . اما در پي همين صحبت ادامه ....
كاريكاتور روزانه

انتخاب طرحي از مانا نيستاني ( روزنامه اعتماد )
هنر مفهومی، يک حادثه هنری
سينا سعدی

موزه هنرهای معاصر اين روزها غلغله است. جوانان و هنردوستان گروه گروه به موزه می روند تا آثار هنر جديد را تماشا کنند.
نمايشگاه هنر مفهومی سال گذشته برای اولين بار در موزه هنرهای معاصر تشکيل شد، اما امسال با استقبال بيشتری مواجه شده است.
روز افتتاح نمايشگاه - سه شنبه 9 مهر - نيز موزه از جمعيت موج می زد.
گذر از موزه هنرهای معاصر اين مفهوم را به ذهن متبادر می سازد که نمايشگاه که امسال نام«هنر جديد» به خود گرفته، يک حادثه در عالم هنر ايران به شمار می آيد.
خيل جمعيت ديدار کننده می گويد که مردم بيش از حد تصور تشنه دنياهای نو و ناشناخته اند.
هنرمندان ايرانی نيز در اين نمايشگاه نشان می دهند که چه اندازه در وادی های نو استعداد به خرج می دهند.
آثار متعدد عرضه شده در نمايشگاه که يکسره ايرانی است در بسياری موارد قابل توجه است، به ويژه آنکه آنان ضمن استفاده از ابزار های نو مانند تصوير، صدا، ويدئو، هنرهای چند رسانه ای و ابزارهای تکنولوژيک ديگر، از بيان مسايل فرهنگی و تاريخی و ملی خود دور نيافتاده اند.
شمار هنرمندان شرکت کننده و آثار عرضه شده در نمايشگاه نيز حکايتگر آن است که هنرهای نو همچنانکه از طرف مخاطبان با استقبال عظيمی رو بروست، در بين هنرمندان نيز پرطرفدار است. ادامه ......

۱۳۸۱ مهر ۱۰, چهارشنبه

مهدي صادقي به پرسيتونز پيوست

مهدي صادقي كاريكاتوريست جوان ايراني به عضويت گروه كارتونيستهاي پرسيتون پيوست .
مهدي صادقي متولد تهران است و دانش آموخته علوم سياسي است كه به نظر خود او: ‹‹ يك كاريكاتوريست مطبوعاتي بايد اطلاعات كافي و وافري به علوم سياسي داشته باشد تا بتواند كارتون هاي مطلوبي ارائه دهد ››
مهدي صادقي در نشريات شيرين بيان ( مجله دانشگاهي ) ، روزنامه كيهان و سياست روز و همچنين مجله تخصصي كيهان كاريكاتور مشغول به فعاليت است .
آخرين بازمانده(قسمت اول)
نيك آهنگ كوثر

بسياري او را پيرترين كاريكاتوريست دنيا مي شناسند . آخر مگر ممكن است كسي در اين رشته پيرتر از او باشد؟ ال هيرشفيلد 99 ساله هنوز هم كار مي كند! نه دستانش مي لرزد و نه آن عشق اوليه را از دست داده . نمي توان اميدوار بود استاد مسلم ‹‹ كاريكاتور تئاتري ›› و‹‹ كاريكاتور سينمايي›› مدت زيادي زنده بماند ولي پايمردي او در كار بي نظير است .
هير شفيلد در اولين روز تابستان 1903 به دنيا آمد. زادگاه او سنت لوييس آمريكا است. يازده ساله بود كه معلمانش ديگر چيز جديدي براي آموختن به او نداشتند . پس همراه خانواده راهي نيويورك شد و به يك مدرسه هنري پيوست . نبوغ ال جوان همه را تحت تاثير قرار داد.
او در هفده سالگي در حالي كه همسالانش تنها اصول اوليه هنر را مي آموختند، مدير هنري استوديو فيلمسازي سلزنيك شد و تا چهار سال اين شغل را داشت تا اينكه در 1924 به پاريس رفت تا يك زندگي ‹‹ بوهميايي ›› را تجربه كند. پس ريشي گذاشت كه تا 68 سال بعد هيچگاه كوتاه نشد!
در 1943 با يكي از مشهورترين هنرپيشه هاي آن زمان اروپا ، دالي هاس ، ازدواج كرد، نام دخترشان را نينا گذاشتند . هير شفيلد در بسياري از آثارش نا م دخترش را در جايي ثبت كرده است .
تكنيك هيرشفيلد بسيار ساده و در عين حال غني است . خطوطي نرم و در عين حال پرقدرت . روزي يك كارشناس از هيرشفيلد پرسيد :
‹‹ آيا كارهاي ساده ات را وقتي كه زمان چنداني نداري مي كشي و كارهاي پركارت را سر حوصله ؟››
و او پاسخ داد : بر عكس كارهاي به ظاهر ساده من وقت بيشتري مي برند .
هيرشفيلد نخستين هنرمند آمريكايي است كه نامش بر كتابچه تمبر اداره پست آن كشور ثبت شده است . در 1991 اداره پست ، پنج اثر از آثار هيرشفيلد را چاپ كرد . آن هم روي پنج تمبر پستي .
اين مجموعه آنقدر پرطرفدار و پر فروش بود كه اداره پست 1194 قرار داد جديدي با او بست و گروهي ديگر از بزرگان هاليوود به قلم هير شفيلذ بر روي تمبرهاي پستي نقش بستند ، چهره هايي چون چارلي چاپلين ، هارولد لويد و باستر كيتون .
در سال 1994 همسرش فوت كرد و او مجددا” در 1997 در سن 94 سالگي ازدواج كرد . در سال 1196 سوزان دريفوس فيلمي مستند از زندگي ال پير ساخت . كه نامزد اسكار شد . از هيرشفيلد كتابهاي متعددي به چاپ رسيده كه آخرين آنها مربوط به سه سال پيش است .
آثار اين هنرمند بزرگ در نشريات متعددي چون تايم ، نيوزويك لوك ، پيپل ، لوس آنجلس تايمز ،‌ريدرز دايجست و .... به چاپ رسيده است . ادامه دارد....
كاريكاتور روزانه

من خود قدرتم ( كاريكاتوري از هادي حيدري - سايت خبري گويا )

۱۳۸۱ مهر ۹, سه‌شنبه

پانزده كاريكاتوريست ، پنج بند
حسن كريم زاده(بخش سوم)

1 - سائول استينبرگ Saul Steinberg متولد 1914 در شهر رمينكول سرت روماني به دنيا آمد . در زمينه جامعه شناسي ، روان شناسي از دانشگاه بخارست فارغ التحصيل شد و در سال 1940 نيز دوره دكتراي معماري خود را در مدرسه پلي تكنيك ميلان ( ايتاليا )‌به پايان برد .
2 سائول ، داراي استعدادهاي بالقوه و مهارتي نهفته در زمينه طراحي بود كه با هوشمندي ، آن را كشف كرد .
نخستين طرح هاي قلم و مركبي او كه بلافاصله بعد از فارغ التحصيلي و در سن 34 سالگي اش در نشريه ‹‹ برتولدو ›› منتشر شد ، با استقبال كم نظيري مواجه گشت و باعث دلگرمي او براي استمرار حضور در عرصه هنرهاي تجسمي - و به طور خاص كاريكاتور - شد .
3 ـ در حالي كه طرح هاي استاين برگ - در دوره خود - از صفحات مجله ها به بزرگترين موزه هاي جهان راه يافته بود ، و در عالم هنرهاي بصري يكي از پيشروان هنر مدرن ، شناخته شده بود ، اما معمولا” با فروتني ، خود را منسوب شدن به هنر و القاب متعددي كه به او مي دادند محفوظ مي داشت ! در پس نماي زيبا و لطيف آثار او مي شد به وضوح ، دنيايي ملهم از آشفتگي ، آشوب ، جنگ ، فساد و بسياري موارد ديگر را مشاهده كرد كه خود ، بيانگر انديشه و قلم منتقدانه سائول استاين برگ - هنرمند خلاق و نوگراي قرن بيستم - بود .
هنرمندي كه تنها 2 هفته پيش از جنگ جهاني اول چشم به جهان گشوده بود . سائول به اساس و بنيان هستي مي پرداخت و در اين بين ‹‹ انسان ›› محور كارهاي متعددش بود . به بيان ديگر او بر اساس پيش زمينه اي كه از مطالعات روان شناختي و جامعه شناسي داشت ، به خوبي از عهده انديشه هاي خود بر مي آمد ! ... اوژن يونسكو نظرش را در مورد او چنين گفته است :
‹‹ سائول ، اغلب مرداني تنها را به تصوير مي كشد ، اگر هم در برخي از كارها جمعيتي را مي بينيد ، آنها تنهاياني هستند كه گرد هم جمع شده اند !...››
4 ـ بدعت كارهاي سائول استاين برگ ،‌معمولا” تحليل گران را در تقسيم بندي هاي هنري دچار ترديد مي كرد كه آيا بايد آنها را در پرونده كاريكاتور گذاشت يا گرافيك و يا نقاشي ؟ ولي مطمئنا” مي دانستند كه او روشي را پايه ريزي كردهكه در دلش ، كار نقاشاني چون پل كله و گروش هضم شده ،‌ با كارهاي دوفي و ميروملموس بوده و با پشتوانه اي از طراحي معماري شكل گرفته است ، و سر آخر متدي كه تا مدت هاي مديد جايگزين نخواهد شد .
در اصل ، او نقش يك قاضي را ابقا نمود كه قيوميت كاريكاتور از دست نقاشان گرفت و به دست صاحبان اصلي اش سپرد . در آثار استاين برگ همه چيز از خط آغاز شده و به خط ختم مي شود . او كلاف خطوط را هر بار در قالب سوژه اي خاص بر روي كاغذ پهن مي كند طوري كه اگر مايل باشيد مي توانيد به راحتي سر نخ خطوط را گرفته و بطن كارش را بشكافيد . كاري كه خود او بارها با شخصيت آثارش انجام داده است . بازي با خطوط - در طراحي - مهارت ويژه اي را مي طلبد كه سائول ،‌به حق جزو معدود اساتيد اين بازي به شمار مي آيد .
سادگي ، جاي گيري منطقي عناصر ، و پرهيز از عناصر زائد از ويژگي آثار اوست . علاوه بر اين استاين برگ و كاريكاتورهايش عادت دارند تا بي پرده و رك با مخاطب خود ارتباط برقرار كنند .
5 - ميشل راگون ، او را به عنوان ‹‹ پيكاسوي كاريكاتور معاصر ›› معرفي مي كرد و معتقد بود كه وي ، شيوه آثار بدون شرح را ته به سر حد كمال طي كرده است .
در مدت زمان كوتاهي كه از عرصه آثار سائول در مطبوعات ، طرح هاي او در سراسر دنيا در نمايشگاه ها ، به صورت كتاب به نمايش گذاشته شد كه از آن ميان ، مجموعه هاي ‹‹ نقاب ›› ، ‹‹ بازرس ›› ، ‹‹ گذر نامه ›› ، ‹‹ دنياي جديد ›› و ‹‹ تصوير دنيا از زاويه خيابان نهم ›› قابل تامل بوده و هستند . سائول ، سه سال پيش ( 1999 ) در سن 85 سالگي در گذشت .
گل آقا و مسابقه دوم

گل آقا در طي 12 سال فعاليت خود با انتشار هفته نامه ، ماهنامه ،‌سالنامه و كتاب در عرصه طنز و كاريكاتور حضوري فعال داشته است . با همين هدف وبا تجربه برگزاري چندين مسابقه داخلي اولين مسابقه بين المللي كاريكاتور خود را در سال 1379 با موضوع گفتگوي تمدنها برگزار كرد كه با استقبال صدها كاريكاتوريست از 44 كشور جهان روبرو گشت .
برندگان اين مسابقه و نمايندگان خارجي آن ، جوايز خود را در بهمن ماه همان سال از دست طراح نظريه گفتگوي تمدن ـ رئيس جمهور اسلامي ايران ـ دريافت كردند و آثار برگزيده در نقاط مختلف ايران و جهان به نمايش گذاشته شد . همچنين كتاب نفيسي از گزيده آثار اين مسابقه به سه زبان منتشر گشت و در اختيار هنرمندان برگزيده قرار گرفت .
اينك ” دومين مسابقه مسابقه بين المللي كاريكاتور گل آقا ” به شرح زير برگزار خواهد شد .
موضوع :
الف ) راه
ب ) سفر
ج ) آزاد
ــ اندازه آثار : حداقل حداكثر
ــ تعداد آثار : حداكثر 3 اثر
كارهاي رسيده به صاحبان اثر برگردانده نمي شود ، پر كردن فرم مشخصات و ارسال آن همراه هر اثر الزامي است . مجموعه اي از آثار برگزيده به صورت كتاب منتشر خواهد شد .
آخرين مهلت دريافت آثار ، پايان آذر ماه 1381
زمان اعلام نتايج و برپايي نمايشگاه ، بهمن ماه 1381
طنز و كاريكاتور روزانه

ـ كارشناسان معتقدند لايحه جديد قانون انتخابات راه را براي ورود فراماسونها و سلطنت طلبان به مجلس باز مي كند.( مقاله هاي بي متن - روزنامه كيهان )
ــ يك دولت واگذار مي شود ( سيد ابراهيم نبوي - روزنامه جام جم)
ــ كدامين راه ... (‌گزنه - روزنامه اعتماد )
ــ اقتصاد جهاني ( پايگاه دريچه )