۱۳۸۱ آبان ۵, یکشنبه

گفتگو با نيكان كاريكاتوريست
ژيلا بني يعقوب(بخش نخست)

با "نيك آهنگ كوثر" در هفته نامه مهر مصاحبه كردم، در "تراسي" كه با يك حصير بزرگ پوشانده شده بود.
نيك آهنگ را از سالها پيش ميشناسم. از همان سالي كه در روزنامه همشهري باهم همكار شديم ( سال 71 ) آن وقت ها نوع لباس پوشيدنش ـ بويژه آن باراني عجيب و بلندش ـ خيلي متفاوت با ديگران بود. بعضي ها ميگفتند "ادا و اطوارهاي روشنفكرانه اش را ببين!"
هر وقت وارد تحريريه ميشد، "كاظم شكري" با لحن نيشداري ميگفت:"لباسهايش را ببين، فكر ميكند هنوز در آمريكاست" از اين حرف شكري اين طور ميفهميدم كه نيك آهنگ بايد تا همين چند سال پيش در آمريكا بوده باشد ]بعدها متوجه شدم كه اشتباه فهميده ام[ به هرحال نيك آهنگ كه دوستان نزديكش او را "نيكان" مينامند، آن جوري لباس ميپوشيد كه در آن راحت باشد و به قضاوت ديگران خيلي اهميت نميداد.
او كه دوست دارد همه را بخنداند، هميشه در آمد وشد است و كمتر يك جا قرار ميگيرد.
او كه بيشتر اوقات پر از شادي و شعف است پسر يك پژوهشگر بلندپايه است كه اكنون در وزارت جهاد كشاورزي كار ميكند.
دكتر آهنگ كوثر پدر نيك آهنگ كه در حوزه زمين شناسان شهرت زيادي دارد، علاوه بر دريافت نشان "لياقت در پژوهش" از دست رئيس جمهوري وقت، تاكنون چند جايزه علمي جهاني را نيز به دست آورده است.
نيك آهنگ از روحيه علمي پدرش چيز زيادي به ارث نبرده است و به قول خودش از سر لجبازي با پدر دانشمندش تحصيل در دوره كارشناسي ارشد زمين شناسي را در آخرين مراحل رها كرده است.
ــ "لجبازي با پدرت؟ آخر چرا؟ "
ـ"پدرم دلش ميخواست من درسم را ادامه بدهم تا نام كوثر به عنوان يك خانواده علمي جاودانه شود. خودش چند جايزه علمي بين المللي گرفته، حالا دلش ميخواهد پسرش هم همين طور باشد".
ــ "خب اين چه اشكالي دارد نيك آهنگ؟"
ـ"من دلم نميخواهد كسي به من خط بدهد."
نيك آهنگِ شوخ طبع وقتي درباره خواسته پدرش صحبت ميكرد، عصبي به نظر ميرسيد؛ عصبي و ناراحت.
من هنوز هم نميتوانم خوب اين موضوع را درك كنم كه چرا نيك آهنگ بايد تا اين حد از خواسته پدرش عصباني باشد. در حالي كه صدايش از عصبانيت ميلرزيد، گفت:
ـ"پدرم هميشه دلش ميخواهد من راه او را ادامه بدهم. از كيمياگراني كه انتظار دارند فرزندانشان هم كيمياگر بشوند، خوشم نمي آيد."
لحظه اي از جلد عصباني اش بيرون آمد، مثل هميشه خنديد و گفت:"البته گرگ زاده عاقبت گرگ شود اما ديگر نه تا اين حد".
نيكان نه فقط به ديگران تكه مي اندازد كه گاه به خودش هم نيش ميزند. او به "شوخي كردن" عادت دارد و در ميان جدي ترين بحث ها هم بذله گويي ميكند و سر به سر اين و آن ميگذارد. گرچه باهمه شوخي ميكند اما با شوخي هايش هيچ كس را تحقير نميكند. شايد به همين خاطر هم كمتر كسي از شوخي هايش رنجيده ميشود.
نيك آهنگ زمين شناسي خوانده است اما هيچ چيز به اندازه شنيدن نام "زمين شناسي" آزارش نميدهد.
ــ "من نميفهمم تو چرا اين قدر از زمين شناسي بدت مي آيد؟"
ـ"زمين شناسي براي من مثل يك زن مطلقه ميماند كه يك زماني خيلي دوستش داشتم اما از زماني كه با كاريكاتور ازدواج كردم از زمين شناسي متنفر شدم. من كاريكاتور را عاشقانه دوست دارم، وقتي دزدكي با كاريكاتور دوست شدم بايد هرجور شده از شر"زمين شناسي" راحت ميشدم تا با اين يكي ازدواج كنم."
ــ "ديگر هرگز نميخواهي در عرصه زمين شناسي فعاليت كني؟"
ـ"آخرين جايي كه ممكن است از سر مجبوري به سراغش بروم همين زمين شناسي است. يعني اگر هيچ چاره ديگري نداشته باشم ممكن است از سر مجبوري به سراغ زني بروم كه آن را سه طلاقه كرده ام."

هیچ نظری موجود نیست: