۱۳۸۲ فروردین ۶, چهارشنبه


هميشه به شما احترام گذاشته ام ، در هر جاي زمين ، اي آوازخوان هاي ترانه جهان ،‌اي پدران و مادران آمريكا «والت ويتمن» ، «آندره مارول» ، «لانگ فلو» ، «اليوت» ، «ديكنسن مقدس!»، وقتي از زنان شوهردار و دختران سخن مي گفتيد . وقتي از پيرمردان كه دست در گردن هم راه مي روند . وقتي كه از طول و عرض جغرافيا و از آسيا و آفريقا و از كوههاي آلتاي و البرز از صحراي ليبي و عربستان و از نهرهاي فرات و نينوا حرف ميزديد .
آنگاه كه آوازهايتان عشق را از حصارهاي زمان بيرون مي آورد و در ساحل گنگ و هامبر به قدم زني مي برد . آنگاه كه انسان را ستايش مي كرديد چه ستايش كم نظيري : يكصد سال در وصف هر سينه اش دست كم يك عمر براي هر عضو پيكرش و زماني كه در كوچه هاي جهان و در نم نم باران پنجره ها را به صداي گامهاي عشق مي گشوديد و در گيتارهايتان كاكل ذرت تاب مي خورد .
و دست سائيدن را به كناره هاي شب به ما مي آموختيد و به آسمان بيشتر از زمين ايمان داشتيد .
اما فرزندانتان به ترانه هاي ما گوش نمي سپرند و آفتاب شرق را براي برق انداختن پوتينهايشان مي خواهند .
آنها به آوازهاي مادران و پدران ما گوش نمي دهند .
«نازك الملائكه» ، «ام كلثوم» ، «بدالشاكر السباب» ، «خليل الحاوي» ، «عبدالوهاب البياتي» به هيچ كدام ، هيچ كدام !!
مگر در جهان قومي بي ترانه مي توان ياقت !؟
مگر در جهان ترانه اي بي پدر و مادر مي توان يافت !؟
مگر جهان يك صدا بيشتر ندارد !؟
اي آواز خوان بزرگ مگر آواز خوان مي تواند ناشنوا باشد !؟
گوشهايت را بازكن من صدايم گرفته .....

هیچ نظری موجود نیست: