۱۳۸۱ آذر ۱۳, چهارشنبه

تاخير در نوشتن

نمي دانم چرا چند روزي در لاك خودم بودم و اصلا” نمي توانستم چيزي بنويسم ...
اما مي خواهم بعد از چند روز تاخير دوباره شروع كنم ...
اما اين چند روز فقط اين چند خط را از ويلاگ آسمانهاي تاريك مرور مي كردم ؛
در باد، در باران. من خورشيدم، پشت ابرها پنهان. زندگی. نور. در باد، در باران. بوی خاک، بوی برگ ها، برگ های فرو افتاده بر خاک. پاييز. بوی می، بوی خم خانه، نرمی رنگ ها. پاييز را ديدم. آن دورها، کوه سفيد پوش شده. در باد، در باران. نم نم باران. رقص برگ، چرخش برگ رها شده. چنين است رهايی، که در فرو شدن هم می توان رها شد.

هیچ نظری موجود نیست: