۱۳۸۱ مهر ۲۹, دوشنبه

كاريكلماتور

ــ برای اينکه غبار غم بر روی قلبش ننشيند, هر روز با خنده قلبش را غبار روبی می کرد.
ــ عشق مانند سيگار است وقتی خاموش شد می توان روشنش کرد ولی طعم اولش را ندارد.
ــ به خاطر چشمهای عسليش , نگاهش هميشه شيرين بود.!
ــ آنقدر دست و دلباز بود که زندگی اش را به عزراييل بخشيد.
ــ آنقدر خجالت کشيد که معتاد شد.!
ــ ماه خجالتی پشت ابر پنهان شد.
شيندخت

هیچ نظری موجود نیست: