۱۳۸۱ مهر ۲۴, چهارشنبه

من ديگر طنز روزانه نمي‏نويسم
پندار

بيش از يك سال است كه در حال جنگ با خودم هستم تا به تصميم در كار نويسندگي برسم. واقعيت اين است كه به قول همينگوي روزنامه‏نگاري كار داستان‏نويس را سطحي مي‏كند. اين اهانت به روزنامه‏نگاري نيست، بلكه توصيف دو جنس از دو كار است كه الزاماً با هم متفاوتند. پنج سال است كه هر روز مي‏نويسم و جز روزهاي زندان، سفر و فاصله بين توقيف روزنامه‏ام تا يافتن روزنامه‏اي ديگر،كارم متوقف نشده است. هر روزمانند سي‏زيف اين سنگ را از اين قله كوه برمي‏دارم و به قله كوه ديگر مي‏برم و دوباره خودم را تكرار مي‏كنم. بخاطر كار روزنامه‏نگاري كه مثل خوره تمام روح و توان واستعدادم را نابود مي‏كند، بيش از 30 كتابم را نصفه و نيمه رها كرده‏ام، در حالي كه مطمئنم كتاب را بهتر از مطالب طنز روزنامه‏اي مي‏نويسم. از سوي ديگر خوانندگان مطبوعات و همكارانم مي‏گويند به كارت ادامه بده، اما واقعيت اين است كه شديداً از نوشتن طنز سياسي روزانه خسته شده‏ام. از اينكه براي روز و هرروز بنويسم خسته‏ام. داستان‏هاي نيمه‏كاره، رمان‏هاي ناتمام و آثار تحقيقي‏ام رها شده است و من ناظر بلاتكليفي آنها هستم. هرشب مثل اسكارلت اوهارا ي بربادرفته با خودم مي‏گويم: فردا، فردا روز ديگري است، اما فردا مي‏آيد و مي‏رود و حكايت همان است كه بود. نمي‏دانم چند سال ديگر زنده‏ام و دوست ندارم .
وقتي مي‏ميرم كارهاي ناتمامم با من دفن شود، قصد دارم آنها را تمام كنم. مي‏خواهم از اين پس طنز سياسي را عميق‏تر و جدي‏تر و ماندگارتر دنبال كنم و به داستان‏نويسي، سينما و موسيقي كه علائق من است، بيشتر بپردازم. . همچنين مي‏خواهم پژوهش ناتمام درباره طنز را تمام كنم. به همين خاطر از امروز ديگر طنز روزانه در هيچ روزنامه‏اي نخواهم نوشت.
كارم را در حوزه كتاب جدي‏تر خواهم گرفت و به وب‏سايت اينترنتي‏ام بيشتر خواهم پرداخت. دلم مي‏خواهد بتوانم از اين سطحي بودن كه آزارم مي‏دهد فاصله بگيرم و حداقل كاري بنويسم كه پس از من نيز بماند.
با احترام براي همه خوانندگانم – سيدابراهيم نبوي 22/7/1381


هیچ نظری موجود نیست: