كاريكاتور چهره تجربه مداوم
كاويان راد(قسمت چهارم)
متاسفانه كاريكاتور چهره در ايران از جايگاه مناسب اش برخوردار نيست . البته شايد اين امر ريشه فرهنگي داشته باشد ، هر يك از ما ترجيح مي دهيم عكسي اتو كشيده و يا به قول عكاسها روتوش شده اي از ما در جايي چاپ شود تا ديگران درس عبرتي بگيرند ، تا آنكه كاريكاتوري ...! به همين دليل ،استقبال چنداني از آن نمي شود .
گهگاه تجربه هاي در گوشه و كنار ديده مي شود ، اما چندان جدي گرفته نمي شود . بسياري از كاريكاتور پرتره هايي كه در نشريات مي بينيم ، كليشه اي و مانند هم هستند كه خلاقيت و اصولا” حركتي در آ“ها به چشم نمي خورد ، همچنان سالهاي سال بايستي سرهاي بزرگ بر روي تن هاي كوچك بكشيم و به آن كاريكاتور چهره بگوييم .
حداقل در نقاشي وضع بهتر است ، تناسبهاي صوري و فاصله اي زماني و مكاني ناديده انگاشته مي شود و نقاش با آزادي و اراده كامل آنچه را كه در پي اش هستند ، به تصوير مي كشد اجزاء طبيعت بيجان با يكديگر تركيب مي شود و چيز تازه اي خلق مي شود . ولي وقتي موضوع انسان است ، وضع فرق مي كند ، ما كه نمي توانيم هر بلايي كه بخواهيم سر انسان بياوريم .
من مي گويم چه خوب بود اگر جا پاي يكديگر نمي گذاشتيم . بياييد تجربه كنيم . اجازه بدهيد از سينما كمك بگيريم . آرمانو اولمي در مورد نسل فيلمسازها مي گويد :
نسل اول سينما به زندگي نگاه كردند و فيلم ساختند . نسل دوم فيلمهاي نسل اول را ديدند و به زندگي نگاه كردند و فيلم ساختند . اما نسل سوم تنها فيلمها را ديدند و فيلم ساختند ، آيا ما براي طراحي كردن بايد به زندگي نگاه كنيم ؟
۱۳۸۱ شهریور ۲۳, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر