كاريكاتور چهره تجربه مداوم
كاويان راد(قسمت دوم)
اصولا” پرتره هاي من مركب از دو عنصر فرم و محتواست كه حتي الامكان سعي مي كنم هر دو را در نظر بگيرم . اول امكان بازشناسي شخصيت و دوم بيان شخصيت . ولي اگر ناگزير باشم دومي را انتخاب مي كنم . من فرم ظاهري و تناسبات اجزاي چهره را بر هم مي زنم و دوباره به شيوه خودم آنها را گردهم مي آورم . در اين پروسه ، يك يا چند جزء ممكن است اصلا” كنار گذاشته و يا تكثير شود . بيشتر در پي آن هستيم كه ببينيم تا چه حد مي توان از قالب صوري دور شد .
مي دانيم كه اين فواصل و نسبت هاي اجزاي چهره آدمي است كه او را از ديگري متفاوت كرده امكان متمايز ساختن و شناساي را به وجود مي آورد . حال چگونه مي توان همين تناسبات اجزا را به هم زد و از آن دور شد و در عين حال همچنان آن را حفظ كرد . اين پرسشي است كه من در پي پاسخ دادن به آن بوده ام .
وقتي بر روي چهره شخصيت شناخته شده و مشهوري كار مي كنيد ، تا حدود زيادي ممكن است آزادي عمل شما محدود شود . از سويي لازم است بيننده كارتان مستقيما با ديدن اثر ، آن شخصيت را بازشناسد و از سوي ديگر ممكن است از پايان بيم داشته باشيد كه مبادا ديدگاه و برداشت شما از شخصيت مورد نظر منطبق بر راي ديگران نباشد . ولي بايستي توجه كنيد كه يك اثر همچون بيانيه اي قطعي در مورد يك شخصيت نيست . به عبارت ديگر ، هر هنرمندي زاويه ديد ويژه خود را دارد . در مورد كار هنري و نه سفارشي ، اگر همه يكسان فكر مي كردند و مي ديدند اين چنين تنوعي در آثار ديده نميشد . بيائيم گزارش شباهت ظاهري و ثبت مو به موي واقعيت ( به معناي واقع شدن در زمان و مكان ) را به دوربين عكاسي بسپاريم حتي رئاليسم هم كاملا” منطبق برواقعيت نيست . چه رسد به كاريكاتور كه هنر اغراق است . ادامه دارد ......
۱۳۸۱ شهریور ۱۷, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر