۱۳۸۱ مرداد ۱۶, چهارشنبه

هنرمندي كفن به تن و شمشير در دست
مرتضي نگاهي

در خيابان سيزدهم نيويورك بزرگ مردى از ايران زندگى مىكند به نام اردشير محصص.
او يكى از بزرگ ترين و يا شايد بزرگترين طراح و گرافيست و كاريكاتوريست ايرانى عصر حاضر است كه شهرتش ديرى است از مرزهاى ايران گذشته و در عرصه جهانى نام آور شده است.
هر وقت نيويورك مىروم اردشير را نيز زيارت مىكنم. امسال هم به ديدارش شتافتم. اما بيمار و مريض بود. تازه از يك سكته قلبى رهايى پيدا كرده و داشت دوران نقاهتش را مىگذراند. اما مانند هميشه نگران جهان پيرامون اش بود. چشمهايش با همان درخشندگى و شفافيت به جهان پيرامون پوزخند مىزد. نشستم پهلويش و كارهايش را ورق زدم. نابغه اى در خيابان سيزدهم در محله ويلج نيويورك.... ديگر ناى رفتن و گفتن ندارد اما هنوز هست و خواهد بود و خواهد ماند.
اردشير محصص در سال 1317 در رشت به دنيا آمد. مادرش شاعر بود و پدرش قاضي دادگستري.هرچند از درس و مشق متنفر بود، با اين حال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته علوم سياسي فارغ التحصيل شد. آنگاه به استخدام وزارت آباداني و مسكن درآمد و به مدت يك سال مشغول كار شد. در اين وزارت خانه مسئول كتابخانه بود و هنگامي كه اغلب كتاب هاي به درد بخور اين كتابخانه را خواند از اين شغل استعفا داد."چون مي ترسيد شغل دولتي او را معتاد كند و از نقاشي بازش بدار!"
"با توجه به اينكه از راه نقاشي نمي شد امرار معاش كرد، هميشه فكر مي كردم كه بايد اول يك شغل ثابتي داشته باشم و بعد نقاشي را به عنوان سرگرمي در كنار آن ادامه بدهم. اما به تدريج ناخودآگاه اين سرگرمي شغل ثابت من شد. "
مي گويد:
"... يكي از گيلاني هاي انگشت شماري هستم كه شعر نمي گويم... نخستين خطوط درهم و برهم زندگي ام را در چهار سالگي كشيدم ....در شهرمان رشت به سينما مي رفتم. بيشتر فيلم ها دربارهء جنگ دوم جهاني يا سريال هاي قهرماني بود و من هر چيزي را در آن فيلم ها مي ديدم براي مادرم و اطرافيان طراحي مي كردم."
طرح هاي پركارش متاثر او نقاشي هاي ايراني و عكس هاي قديمي دوران قاجار است. آدم ها در اين طرح ها ثابت و بي حركت اند. در حال استراحت ابدي. طرح هاي ساده ترش متاثر از او اوضاع و احوال روز و به سبك نقاشي هاي ماقبل تاريخ است. افراد و هيكل ها در اين طرح ها مدام در حال جهيدن و فرار كردن و معلق زدن اند. اردشير شيفته كارهاي بندبازان و رقاصان و هنرمندان روي صحنه است و بنابراين عجيب نيست كه اغلب آثارش به ويژه در طرح هاي قلمي ساده اش همه به نوعي در حركت اند.آدم هاي بي سر و پا و مفلوج و معلول هم در آثار اردشير جاي ويژه اي دارند. اين طرح ها اغلب از نقاشي هاي قهوه خانه اي و پرده هاي مذهبي تاثير گرفته اند.
كارهاي رنگي اش را از سال 1373 شروع كرد. مجموعه كارهاي رنگي اش زير عنوان تبريكات در تهران منتشر گرديد.
رنگ هاي مورد علاقه اش قرمز، زرد و سياه است.
كارهاي مطبوعاتي اش به طور جدي در سال 1340 با روزنامه كيهان آغاز شد. البته در يازده _ دوازده سالگي اش نيز كه دانش آموز مدرسه فيروز بهرام تهران بود، طرح هايش در توفيق چاپ شده بود. نخستين اثرش در شماره پنجشنبه سي ام آبان ماه سال 1330 در توفيق به چاپ رسيد.گويا اين همكاري هشت سال به طول انجاميد. كارهايش در اين دوره متاثر از مكتب كاريكاتوري توفيق بود و اردشير در گفت و گوهايش، اين دوره از كارهايش را به حساب نمي آورد. (در گفت و گو با مرتضي نگاهي، كيهان چاپ لندن)
در حقيقت در سال 1342 كتاب هفته از انتشارات كيهان به سردبيري احمد شاملو با چاپ مجموعه اي از آثار اردشير به نام "شير دختران" به طرح هاي اردشير هويت مستقلي بخشيد. پيش از آن آثار اردشير به عنوان زينت مقالات چاپ مي شد.
پس از آن ديگر اردشير به عنوان يك هنرمند "كفن به تن و شمشير در دست" (به تعبير احمد شاملو) يا هنرمندي كه مي گزد، پنجول مي كشد، و پارس مي كند ( به گفته نيكول وان دو وان) با هجو و طنزي بران در عرصه هنر ايران مي درخشد.
به گفته خودش كساني مانند دكتر مهدي سمسار، رحمان هاتفي، كريم امامي (از كيهان) و نيز دكتر محمود عنايت و احمد شاملو و سيروس طاهباز با چاپ آثارش در مطبوعات مطرح آن زمان (دهه چهل) نقش مهمي در شناسايي او به جامعه هنري و روشنفكري ايران داشته اند.
در سال 1350 مجموعه آثار محصص با عنوان " با اردشير محصص و صورتكهايش" چاپ شد كه آثار سالهاي 46 تا 50 را در بر مي گيرد. اين دوره از كارهاي اردشير به "هزل سياه" شهرت پيدا كرده است.
اردشير در سال 1972 به دعوت مجله "آفريقاي جوان" به پاريس رفت. در اين سفر شش ماه بود كه او با آثار بزرگان دنياي طراحي و نقاشي از نزديك آشنا شد.
"تا سال 1973، در جهان سوم، هيچ طراحي به پايه، ارشير محصص نرسيده است، چه رسد به آنكه از او پيشي گرفته باشد ... اردشير محصص از زمره طراحان وابسته به مكتب سوررئاليسم است و آثارش هم نام هاي بزرگي چون گرون، توپور و رونالد سيرل را به ياد مي آورد. در طرح هاي او در حقيقت جهاني در معرض اتهام قرار گرفته است. جهاني كه ظلم بر آن حكومت مي كند، جهاني تكه تكه شده و از هم دريده كه مرز هاي ميان انسان و حيوان از ميان رفته، جهاني كه انسان به ميله هاي زندان و زنجير گردن خود جوش خورده است. اين جهاني است كه اردشير، با چيرگي براي ما تصوير مي كند." )آفريقاي جوان ژانويه 1973)
غرور و جوانى!
اين هم چند كاريكاتور از استاد محصص ؛
A . B . C . D . E . F . G. H
. I . J . K . L . M . N . O . P . Q . R . S .

هیچ نظری موجود نیست: