۱۳۸۱ خرداد ۷, سه‌شنبه

خنده و نسبيت فرهنگي .......................................شماره 1

وقتي انسان مي خندد ، در واقع بازتابي از بافته اي فكري خود را در ضمن اين عمل رواني به شكل ناخواسته اي بروز مي دهد .اين بافته هاي فكري ميراثي است كهن از تاريخ و جغرافيا ، از ادبيات و فولكور و سرانجام از مجوعه اي كه ما نام فرهنگ را براي آن بر مي گزينيم .اين ميراث به عنوان يك شاخص ملي يا قومي ، انسان را در سطحي از واكنش رواني قرار مي دهد كه كمتر شباهتي با واكنش ديگر همنوعان خود در آن سوي كره ارضي پيدا مي كند .
ما قصد نفي يا محدود كردن ‹‹ وجوه اشتراك ›› را نداريم . اين وجوه اشتراك در مجوع ، فرهنگ جامعه بشري را مي سازند و از آن شاخصي بسيار رسا جهت شناسايي اين پديده انساني ـ جهاني مي آفرينند . فرهنگ جهاني به عنوان يك پديده واحد ، امر قابل پذيرشي است ولي همين فرهنگ ، به سادگي قابليت انشعاب مي يابد و به فرهنگ ملي ، قومي ، ايلي و حتي فردي نيز تقسيم مي شود . اين تقسيم بعدها حتي به جنسيت نيز مي انجامد . تفاوتهاي فكري و عاطفي زن و مرد كه بي تاثير در واكنشهاي آنان نيست ، بر هيچ كس پوشيده نمانده است . در هر حال ، وجوه متفاوت فرهنگ بشري كمتر از وجوه مشترك آن نيست . ادامه دارد ......




.

هیچ نظری موجود نیست: