چرا مي خنديم ؟ ....................................شماره 1
چرا مي خنديم ؟
اين پرسش ، مستلزم اين است كه نخست بدانيم چه چيز ، آدم را مي خنداند . هنگامي كه به اين ‹‹ جا ›› رسيديم ، آنگاه مي توان مطمئن شد كه به پاسخ درست ، دست يافته ايم .
ما معولا” به چيزي مي خنديم كه تونايي تحريك و خنداندن ما را داشته باشد ، پديده هايي كه چنين خصوصياتي را به همراه دارند از اين دسته اند . در داستانهاي شلوارهاي وصله دار نوشته ‹‹ رسول پرويزي ›› چنين مي خوانيم :
وارد كلاس شدم ، پر بود از بچه هاي كوچك و بزرگ ، عجيب و غريب ، با قيافه هاي جور واجور .بچه هاي بازيگوش و شيطان ، بچه هاي كه ممكن بود از همه چيز خندشان بگيرد ، حتي همين ترك ديوار مي توانست برايشان خنده آور باشد و تا مدتها نيششان را باز نگه دارد .
چرا ترك ديوار مي تواند ‹ كساني › را بخنداند . ظاهرا” اينچنني به نظر مي رسد كه اينگونه پديده ها ، اتفاقات هميشگي نيستند ، تنها گاه گاهي با آنها روبرو مي شويم . صاف بودن گچ ديوار ، صفتي نيست كه همواره ، ديوار از آن برخوردار باشد . ترك ديوار يك صفت عرضي است و به قول فلاسفه : عارض شدني !!
يك دوچرخه سوار معمولي ، هميشه بر دوچرخه اش سوار است . ولي گاه بگاه بر اثر مشكلات فني ناچار است آن را بدوش بكشد و به خانه برساند . اين هم مي تواند تا اندازه اي ما را بخنداند و شايد مي تواند تا اندازه اي ما را بخنداند و شايد هم بيشتر از ترك ديوار ، اين توانايي را در خود داشته باشد .
ادامه دارد .....
.
۱۳۸۱ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر