۱۳۸۱ اردیبهشت ۱۴, شنبه

كاريكلماتور

ــ پرنده غمگين آوازي مي خواند كه شكوفه شاداب بهاري به ياد گل پرپر شده مي افتد .
ــ با دسته گلي به شادابي حاصل جمع شكوفه هاي بهاري به استقبالت مي شتابم .
ــ قطره باران در مركز دايره اي كه روي آب ترسيم ميكند ناپديد مي شود .
ــ مطالعه د رگورستان احتياج به ورق زدن سنگ قبرها ندارد .
ــ درخت از نردبان چوبي ساخته نشده بالا مي رود .
ــ قطرات باران در آغوش هم آب مي شوند .
”پرويز شاپور”


.

هیچ نظری موجود نیست: