۱۳۸۱ فروردین ۱۷, شنبه

كاريكلماتور

ــ عمر قورباغه اي كه در خشكسالي سپري بشود عملا” نمي تواند از ذوحياتين بودنش استفاده كند .
ــ شب هنگام براي اينكه باغچه را از نور سيراب كنم سر آبپاش را به چراغ قوه زدم .
ــ دكتر معالجم يك جلسه را صرف صحبت كردن با عزرائيل و منصرف كردنش از گرفتن جانم نمود .
ــ براي اينكه عريان بودنش را جبران كنم به نگاهم لباس پوشاندم .
ــ به قدري سايه ام پرت است كه سر در پي شخص ديگري نهاد .
ــ لوكوموتيو وجودم واگنهاي بي شمار غصه را دنبال ميكشد .
ــ عنكبوت بدبين با تار خودش هم ته چاه نمي رود .
ــ تا از عزرائيل دستمزد نگيرم ، خودكشي نميكنم .
”پرويز شاپور”

ــ گيرم كه اين وصله ها به شما نچسبد ، با انگي كه به تو خواهند زد چه خواهي كرد .
ــ يكي مي گفت : اگر زندگيتان ادامه يافت بگذاريد پاي خوش شانسي ....
ــ بعضي ها ، گرفتاريهايشان خود ساخته است و بعضي پيش ساخته .
ــ بالاخره يك راهي وجود دارد ، به بيراهه رفتن راهش نيست ...
ــ قشنگ ترين قصه زندگي عشق است .
ــ اكثرا” اعتقاد دارند ولي معتقد نيستند .
”حميد شاد”

هیچ نظری موجود نیست: