۱۳۸۰ اسفند ۲۲, چهارشنبه

كاريكلماتور : شماره 14

ــ نمي دانم وقتي كره خاكي مي ميرد كجا به خاكش مي سپارند .
ــ ميكروب متواضع در زير ميكروسكوپ هم اظهار كوچكي مي كند .
ــ وقتي چشمم به عزرائيل افتاد ليوان آب حيات را زمين گذاشتم و به سويش پر كشيدم .
ــ سقوط زودتر از تازي ، پرنده تير خورده را به دست شكارچي مي رساند .
ــ به تعداد شكستهايم روزنه اميد دارم .
ــ سايه چهار نژاد يكرنگ است .
ــ ستاره ، چراغ خواب فرشتگان است .
”پرويز شاپور”

ــ آنها كه نه به گذشته كاري دارند و نه به آينده ”‌ حال ” شان خراب است .
ــ اگر ديگ تكبرتان بجوش آمد ه ، سعي كنيد از آتش خشمتان بكاهيد .
ــ تا آستين من و شما هست ، ”باد” به بيرق كسي نخواهد وزيد .
ــ بعضي ها ، به دست و پا مي افتند و بعضي از دست و پا .
ــ واقعيت را چه عرض كنم ، اما حقيقت هميشه تلخ است .
”حميد شاد”

ــ ناظر بر زندگي ديگران بودن ، آسانتر از ناظر بر زندگي خود بودن است .
ــ آه اي زندگي ! چرا مثل كنه به من چسبيده اي ، ول كن بگذار بروم .
”سيد يوسف موسوي”

هیچ نظری موجود نیست: